جاندار بی جان·۸ ماه پیشیک روزی چوپان میشوم🙂یک روزی چوپان می شوم یک روزی که از نظر ذهنی آسوده شوم، یک روزی که برسم ،آن وقت است که دست از سر خودم برمیدارم ،میروم جلوی آینه و…
به تماشا و تامل·۲ سال پیشناگهان دلم برای کوه تنگ شد یا تصویر یک صندلی در برفمی دانم که عکس خوبی نیست. داشتم از مسیری کوهستانی برمیگشتم و همین طوری در جاده خاکی که حالا شده بود برفی گرفتمش. حتی برای گرفتنش کمی جلوت…
زینب یحیی پور گراکوئی·۲ سال پیشبز سیاه?یا بز سفید؟ ?روزی روزگاری دو تا بز بودند که باهم اختلاف داشتند.یکی از اون ها سفید بود و دیگری سیاه. چوپان همه ی بزها را دوست داشت ولی بز سفید که از همه…
احمد گرگانی·۳ سال پیشیاغشیلیغا یامانلیققادیم زامانلاردا بیرچوپانینگ چولیغی، چوپان باشی دان روخصات دیلاب اویلرینه گیدمک ایسله یار ...
احمد گرگانی·۳ سال پیشچوپان و مارچوپان جوان هر صبح زود از خواب بر میخواست. مادرش قبلا صبحانهاش را، که شیر داغ با نان بود، آماده کرده بود...
حسام 71·۴ سال پیشداستان پندآموز و جذاب چوپان دروغگویک روز چوپان شروع به فریاد زدن کرد که آی گرگ آی گرگ، کمک کنید. مردم همه به سرعت خود را به چوپان رساندند و دیدند گرگ یک گوسفند را خورده است