محمدرضا مختاری·۵ روز پیشدنیا، کودکی و آن گردابِ ناآشنادنیا دیگر شبیه کودکیام نیست. گویی از آن اتاق امنِ پر از اسباببازیهای ساده و آرزوهای کوچک، ناگهان به میان گردابی پرتاب شدهام که هیچ تصوی…
𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏·۲ ماه پیش«خاطراتِ کودکی»خورشید از طرف خاور طلوع کرد؛ طلوعش رنگ عشق داشت؛ مثل دیروز، مثل هر روز! پرتوهایش به گلهای تَه باغ زندگی میبخشید و دیده را پُرفروغ میکرد…
یه بنده خدا·۲ ماه پیشمنو ببخش عروسکمنو ببخش عروسک، اصلا یادم نمیاد کی فراموشت کردم از کی دیگه موهاتو شونه نکردم و از کی دیگه موهاتو نبافتم نمیدونم چقدر غصه خوردی و گریه کردی…
مهدی گوهری·۳ ماه پیشهیچ چیز آسانتر نخواهد شداز تب و دست درد پس از واکسنِ شش سالگی و دندانِ لقی که با هربار گاز زدن به چیزی تیر میکشید و آخَش را بلند میکرد کلافه بود. بی حال و بیمار…
بنفش پررنگ·۳ ماه پیشجادوی رنگی تابستاناین داستانک برای پسرم نوشته شده الان ده ساله هست اول از همه برای او میخوانم و نظرش را میپرسم او هم با دقت گوش میدهد. بعضی جاها ناباورانه…
فائزه عین آبادی·۳ ماه پیشوقتی لباسی که در کودکی برای خودت دوخته ای تنگ می شود!وقتی لباسی که در کودکی برای خودت دوخته ای تنگ می شود، میفهمی که دیگر بزرگ شده ای. واقعیت همچو پتک زهرآگین بر فرق سرت کوفته می شود. زندگی اج…