Lonarkaid·۲۰ ساعت پیشآبانی که گذشتسعدیا گفتی که مهرش می رود از دل, ولی مهر رفت و آبان نیز آرامم نکرد...!
ابوالفضل الهی·۴ روز پیشعسل فایقمهم نیست اگر هوای دلت بارانی باشد. تو در هر صورت میتوانی گوشَت را روی سینهی چَپَم حک کنی تا ضربان تند قلبم با آفتاب سوزناک عشق درونش، نور…
پونه·۴ روز پیشکُنجدستم را روی دهانم گذاشتم و رویم را از کارگرانی که درحال چیدن دکوراسیون جدید بودند برگرداندم و از پشت شیشه خیره شدم به مغازهی چوبی و فسقلی…
محمدحسین انصاری پور·۶ روز پیشانتقامنفس عمیقی کشید و از جایش بلند شد. سرمای عجیبی همهجا را گرفته بود؛ سرمایی که انگار از درون او سرریز میشد، مانند قلبی که سالها منتظر فروپا…
علیرضا آزاد·۱۳ روز پیشبارانامشب یه بارونی زد و خیلی حس خوبی داد. و توی این هوا دلم میخواست سوار ماشین بشم و برم سمت دربند یا بام محک. البته تنها نه؛ ترجیها با یه دوست…
هستیا·۱۷ روز پیشبازی سرخ : اشکم در اومد بخدا 🖤احتمال میدم چیزی نفهمید ولی یه عاشقانه متفاوت تصور کنید
داستان های کوتا·۱۹ روز پیشداستان کوتادر یک روز بارانی، پسری به نام آرش تصمیم گرفت به قدم زدن در خیابانهای شهر برود. باران به آرامی میبارید و خیابانها را در یک لایه از آب پوش…
MOHANNA AZIZKHANI·۲ ماه پیشاشکان ابریبامداد صبحگاهان خشمناک و غضب آلود بود این آسمانهر که می دید فریاد می زدمدام بر سرش بیداد می زدخورشید را که ز خود راندبه سراغ این ابران بی گ…