فاطمه داداشی·۲ روز پیشکتاب، باران و جمله سپاسگزاری"روزهایی که فرصت بیشتری دارم، مطالعه کتاب برایم لذتبخشتر میشود. این بار تصمیم گرفتم کتاب "ترس و لرز" غلامحسین ساعدی را بخوانم؛ اثری با ن…
آتنا باقری·۶ روز پیشمعشوقه زمینظلمات بود اما مهتاب میتابید. کفشامو در اوردم و آروم روی ماسه ها گذاشتم و به انگشتایی که لای شن ها فرو رفته بودن خیره شدم و لبخند زدم.دلم ت…
هستی·۹ روز پیشتولد دوباره در سایه های خونچند ساعت بعد در اتاق باز شد و مردی بلندقامت و هیکلی در چهارچوب در ظاهر شد. با آرامی به سمت مردی که چند ساعت پیش آدریانو خطاب شده بود، قدم ب…
امین·۱۰ روز پیشیکی دو ثانیهمن هم مثل همه مفتون بوی باران هستم، مجذوب صدای دلنواز و دلتنگ طراوت بعد از آن.از تماشای بارش، هرچند هم طولانی خسته نمی شدم، لذت میبردم و…
آدینه·۱۲ روز پیشزمستان.روز آخر۲۰۲۴تهران برف گرفتهمردم با پالتو های خیس بر میگردند خانه.یکسری از دانش آموزان رفتن مدرسه و دارن امتحان میدن.هر از گاهی هم وقتی می بینند هیچی یا…
Hidden·۱ ماه پیشپنج اسفندنمیدونم چه حالتی به اون دست داد ، وقتی تو رو آفرید...فکر میکنم که خوب نگات کرد...بعد بغض کرد...و گریه کرد...همون موقع بود که از گریه اش بار…
زِئوس؛·۱ ماه پیشنامهنوشتروزِشانزدهم.روزِپانزدهم گناهِدیرین'باران مانند سمفونیهای خاموش بر زمین میبارد، زخمی از روزگاران دور را بر تن خاک میساید؛ لکهای تاریک که به دست پاک…