دکتر جان سلام، منو به جا میاری؟ من ایرانم! ایران خانم زن همسایهی قدیمیتون نهها! همین ایرانی که خودت و اهل و عیال مکرمهات دارید توش زندگی میکنید. خوشحالم که منو به جا آوردی!
دکتر جان غرض از مزاحمت حالم اصلاً خوب نیست. حتماً چراشو خودت بهتر میدونی، ولی بازم بهت میگم. دکتر جان نمیدونم چرا با اینکه بانک ژنتیکی خیلی قوییی دارم، بازم همیشهی خدا تنم رنجور و حالم بده. هر دکتری هم که اومده ادعا کرده حالمو خوب میکنه، یا این کار رو فقط برای یه مدت کوتاه انجام داده یا اصلاً نتونسته و زده حالمو بدتر کرده.
حتماً میپرسی شاید سرطان مرطانی یا درد لاعلاجی داری که نمیتونن خوبت کنن؟ دکتر جان سرطان که نیست ولی اگر اونم بود با اون حجم از شیمیدرمانی(!) که تا حالا روی من انجام دادن باید هزار باره خوب شده باشم.
حتماً میپرسی چه کاری از دست من بر میاد؟ راستش وقتی دیدم اونجوری با قوت اومدی جلو و ادعا کردی که میتونی حالمو خوب کنی، کلّی ذوق کردم. ولی بعدش که یادم اومد دکترهای قبلی هم اولش با همین شوق و ذوق اومدن جلو، ولی بعدش زیر درمون من چندقلو زاییدند، ترس برم داشت که مبادا شما هم مثه یکی از همونا بشی. مخصوصاً همون آقا دکترهای که قبل از شما ادعا کرده بود میتونه حال منو خوب کنه، همون که یه کلید به اندازهی بازوی رستم دستش میگرفت و میگفت تموم داروهایی که میتونند حال منو خوب کنند توی یه صندوقه که این کلیدشه. همون که میگفت چنان حالتو خوب کنم، چنان حالتو خوب کنم که دیگه تا روزی که نفس میکشی، نیاز به هیچ قرص و دارویی نداشته باشی. ولی بعدش نه تنها نتونست چنان حالمو خوب کنه، بلکه چنان زد منو ترکوند، چنان زد منو ترکوند که خداشاهده احساس توپی رو دارم که داره از همه جام باد در میره!
دکتر جان یه درخواست عاجزانه ازت دارم. اونم اینه که تو رو به جدّت، تو رو به جون مادرت همون نسخهای که دکتر قبلیها، مخصوصاً اون دکتر آخریه که نمیدونم مدرک دکتریش رو از کدوم دوقوزآبادی گرفته بود، برام پیچیدند و منو به این حال و روز انداختن رو تو دیگه برام نپیچی.
دکتر جان تو رو خدا فقط پرستارا رو عوض نکنیا، اگر میشه نسخه رو هم عوض کن. دیدی که اون نسخههای قبلی دیگه روی من جواب نمیدن. قرص، کپسول، سرم، آمپول، هر چی که میدونی برای سلامتیم خوبه، تجویز کن. از شانس خوبت، من از آمپول مامپول نمیترسم، آخه دکتر قبلیا اینقدر بهم آمپول زدن که دیگه جاش سرّ شده!
اینم بهت بگم که نگی نگفتی، وقت خیلی تنگه، نفسام به شماره افتاده، اگر دیر بجنبی، کارم به کما میکشه، اون موقع دیگه برگشتنم با حضرت فیلهها!
حرف آخر:
با عرض سلام، خداقوت و سپاس از تمام پزشکان و کادر درمانی که همچنان دارند تاوان کمکاریها و قصور دولت در تامین واکسن و واکسینه کردن فوری مردم و همچنین بیخیالیهای ما در رعایت شیوهنامههای بهداشتی را میدهند.
مطلب قبلی:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید. چشم به هم بزنید شهریور تمام شده، پس لطفاً بجنبید!
پُستهای نوشته شده برای موضوعات گاهنامهی شماره بیست، تا این لحظه (به ترتیب):
یک عصر تبدار (کلاژ نویسی) اثر Lavenderfantasy
روز جهانی نامگذاری خودرو آشغال در ایران! (تا کی آشغال دیروز و اعجوبه امروز؟) اثر ali nn
تنها نوشته است که میماند! اثر ♦ P⩑R§Δ ♦
ویرگولی که هست و ویرگولی که میخواهم! اثر آتنا مهرانفر
نور را باید دید :) اثر Evil angel
روایت یک شکست اثر fatemehjavahery
گلادیاتور فرهنگی! اثر Impossible Person
روز جهانی...! اثر Impossible Person
پرفسور پیکانسوار! اثر سهیلا رجایی
برای یک جملهی ناتمام اثر Sadra.M.P
کلاژنویسی| حقایق افکار اثر Miya
اگر روزی تیلیاردر شوم! اثر ali nn
ضربالمثلهای محلی: به زبان مازنی اثر ali nn
پُستی مخلوط! (پست تکانی سابق) اثر سهیلا رجایی
زمین لعنتی نیست چون ما غیر ممکن را ممکن میسازیم! اثر ali nn
آیا پروانه شدن ممکن است؟ اثر صحرا مرنجانی
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم! اثر قدیمی
روزی روزگاری در ویرگول! اثر سیبک
#حیف نیست؟ اثر HEDIYE.A
اگر تیلیاردر بشم! (که نمیشم?) اثر نگین
امیدوارم در پست بعدی، اسم شما و مطلبتان نیز جزو این فهرست دوستداشتنی باشد.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: