'Salarovski'·۲ ماه پیشپُرررسِشنامه | اندازۀ سه پُرس نامهفکت: هیچگاه به یک کمالگرای وامانده پیشنهادِ پرسشنامهنگاری ندهید.
'Salarovski'درنامـهای به تو که نمیخوانی·۲ ماه پیشنامۀ واپسیندر گوشۀ سلول نشستهام و ناگزیر، برای تو مینویسم. آری ناگزیر. هر چه صبر کردم تا ببینمت نشد. این حرفها را باید با چشمانت میزدم. به صورتت م…
'Salarovski'·۳ ماه پیشمیوۀ ممنوعه را باید به نیش کشید، و خانه را به دوشمسئله شاید همین باشد. همانی که حسن و رضا و سروش و مهران میگویند.
'Salarovski'·۸ ماه پیشنامهای به مهدینامهات را با نوشتن دربارۀ نوشتن شروع کردی. ولی من آنَم را با نوشتن دربارۀ نامه میآغازم.
'Salarovski'·۹ ماه پیشتشنگیِ گاهگاهِ ریشههافقط آمدهام بنویسم که از یاد نروم. همین. ریشههایم در اینجا، ویرگول، نه آنقدری محکم است که مرتب و مداوم و منظم بنویسم، و نه آنقدری متزلز…
'Salarovski'درکیبوردی برای آزادی·۱ سال پیشو ما اینسو نشسته، خسته انبوهیاما من بوی التهاب و تکانه را حس میکردم. شهر شهر شهر. این زایشگاهِ پدیدههای جمعی. این پدیدآورنده و پذیرندۀ تغییرات.
'Salarovski'درکتاب باز·۱ سال پیشروزنوشت | چهار: روزها در راهصبحها داستانی دارد. این که قبل از همه بیدار شوی و در سکوت لباست را بپوشی که مبادا کسی بیدار نشود و بعد هم آرام، بزنی بیرون. هوا هم...
'Salarovski'درکتاب باز·۱ سال پیشروزنوشت | سه: برندۀ دعوا کیست؟برندۀ دعوا کیست؟ آن که مشت اول را بزند یا آن که سیلیِ آخر؟ به هر حال من تایید یا تکذیب نمیکنم کدامش حق است. آن چه امشب رخ داد و شرحش خواهد
'Salarovski'درکتاب باز·۱ سال پیشروزنوشت | دو: سبک زندگیسخت است آدم یک سبک زندگی را در درون خویش مسلط کند و خود را مجاب کند برای مدتی طولانی، یک سری کار را انجام بدهد و یک سری کار دیگر را نه.