نامه هایِ جا مانده از جا تَکه محبوب من، سلام!حال که دستی به قلم دارم و برای تو، خواهم نوشت بیا و در فراسوی هرآنچه هست و نیست برای هم جان بدهیم.بیا تا جهانی پر از دلدادگی…
شرابی تلخ میخواهم.... یوم هژدهم جمادیالثانی، مِن قبل از این، نوشتن و روانه کردن دستخط برای جهانگیرخان (رحمهالله) ذوقی در دل برپا میکرد و هر وقت خوش که دست می…
سایهی گذشته بعضی وقتا سوختن لازمه؛ تا بفهمی که دیگه نباید سمتِ آتش بری... اما من راحبِ آتش حرف نمیزنم.
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت... یوم چهاردهم جمادیالثانی، تقویم و زمان از دستم درآمده است، خطا اگر نباشد، به گمانم سه روز از آن وقت که پیک نحس محبسخانه آن خبر را شوم را ب…