kimia در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه شاید هم بابا از «بابا بودن» خسته بشه آزادنویسی با طعم گیلاس!
kimia در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه نفرینِ شرقی اگر بیهوا یادِ آبانها به سرت زد...
بادبادک در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه صداي شكستن آرزوها يا زمزمه فاتحه سالگردشان؟ آخ و وااااي! آرزوهايم شكست.
Asiyeh mahmoodi در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه تا بهار راهی نیست! خورشید چشمهایت کم فروغ شده جانا!غمنان و درد آب لرزه انداخته به جان خا...
بانوی اول در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه نباید یادت بره که تو مثل گرمای نور خورشید توی هوای سرد، زیبایی. تواینقدرخوشگليکهاصنبیاقلبموببرواسهخودت
kimia در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه هیهات از چشمهای افسونگرت میخواهم برای تو بنویسم؛ برای تو و برای همه روزهای گرم و سردی که دسته...
Sky در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه سیر عشق همه جا حال و هوای بهار گرفته است. توی کافه عطر قهوه پیچیده است.به کاف...
مریم جعفری(تفرشی) در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه این سو و آن سوی متن! اين جهانیست كه براي دروغگويان ساخته شده است، و ما نويسندگان، دروغگويا...
هیهات در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه چی میشد اگ بند انگشتات مال من بودن؟ مثلا این بار کثافط
علیرضا در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آرزو های من بزرگتر از ابعاد یک شهاب سنگه هی! یه شهاب دیگه هم رد شد! عه خوابت برد؟