سینا در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری... کوچه ای میخواهم، بی انتها، برای گریستن...روزهای هفته پشت سر هم طی میشه...
Kasra در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه آخر منم مهتاب؟ یا قطرهای از آب؟ دیگر نمیدانم..!
Asma Oo در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه بهار؛ دخترک وجودم به قول فریدون مشیری: چشم در راه بهارم...
Kasra در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه اتساع دلبزرگ ، گسترهی بیانتهای وجود ، بیپایان ، محوِ آفرینش ، ابدی ، مسح...
yaura در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه برای تویی که شایسته عشق بودی خطاب به بخش دیگرم
سینا در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه چه کنم گر نکنم باده به جام... رشت . میدون شهرداری به سمت بازاربهش گفتم سیّد؛ بهاره، دریاب حال ما رو....