RYRA در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه همه چیز بر باد رفت عزیزکم قوها از اینجا سفر کردندلک لک ها رفتندباران رفتابرها دوان دوان ا...
RYRA در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه هیچکداممان دیگر نترسیم دلم میخواهد پدر مادر برادرمبهترین دوستانم راماگ های محبوبم،گل های خشک...
بادبادک در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه خیال من خونی شده غریبه را مرهم کن تا آشنای قدیمی خونی نباشد.
Nazanin Bagheri در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه از کلماتی که هویت ما میشوند. من برای «با چنگ و دندان جنگیدن برای زندگی» احترام زیادی قائلم. حتی اگر...
RYRA در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه آخرین نگاه جسورانه امروز به اخرین فکر کردمبه آخرین دقیقه ها ، به آخرین لحظه ها، به اخرین...
RYRA در شبنامههایِ زنانه ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه تو بلد بودی آواز بخوانی ترسو هستیم!بیباک بودن را یادمان ندادندما ترسیدیمترس مارا پنهانکار کردم...