kimia در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه گیوْ بَک مای فِمینین اِنِرجی، بِچ! زنونهعامو پس بده بی پدر...
kimia در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه میبوسمت شدید... وِلو بر زمینِ وهمناکِ سی سالگی،میبوسمت شدید..
صدرا در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه امروز جمعه است؟ نمیدانم! سخت گذشت. جمعه شما چگونه بود؟
Asiyeh mahmoodi در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه مادرش را دوست تر میداشتی!!! تمام دیشب را با تو زندگی کردم!توی خوابم چشمهایت کمی روشن تر بود و موها...
سامه در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه در سوز و سوگ... من،بعد سقوط از چشم تووقتی یادم می افتد که دیگر نیستی،قلبم با فرکانس بی...
بانوی اول در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه باورهای یک،فارغ از دنیا «من پرندگان غمگین زیادی را دیدم که هنوز پرواز میکنند.!»
F.NR در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه کنجی کاغذی رهایی خود را انتظار میکشم آنجا که تو مرا بر روی آب ها صدا میزنی ...روح...
آزاد کبیری در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه بهترین معمار کلمات نباید دید و گذشت، باید لمس کرد و بوسید.
صدرا در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه باری دیگر این متن برای زندگی و گلهای وحشیاش نوشته شد.
سامه در شبنامههایِ زنانه ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه اولین آن ها را به درختی بستند و ... تصویر،احساس مطرود شدن را نشان میدهد!این را برای تو می نویسم.با این خیا...