Parisa Asadi در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه قلبِ وابستهی لعنتی میدونستم؛ زندگی رو یه چراغ قرمز لعنتی میبینم. خیلی وقته.چراغ هی سبز می...
RYRA در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه بگذار من اعتراف کنم بگذار پایان این کتاب خوب رقم بخوردبگذار در انتهای این فیلم لبخند بر لب...
هلیا همدانی در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه از آخرین های همیشگی میخواهم عاشق شوم....بارها...به گونه های جدیدتر...دیوانه وار تر.....گما...
RYRA در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه هیچکس از من نپرسید اگر حق انتخاب داشتمدلم میخواست در یک کتابخانه متولد شوماز آن کتابخانه...
آرتور مورگان در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه همان سناریو کلیشهایِ همیشگی! خلوتتر از واقعیت؛
kimia در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه غبار - دومین توصیف رفاقت نارنجیه، عشق آبی، پس من و تو باهم یه ارغوانیِ کاملیم!
آرتور مورگان در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه با من به آن ستاره بیا، هیچکس آنجا از روشنی نمیترسد. ..^
ali.heccam در شبنامههایِ زنانه ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ? تو مثل دیوار میمانی که من هرچه را در لحظه دلم بخواهد، بهت آویزان میک...