پستهای مرتبط با داستان تعداد کل پستها: ۴۲ سایر پستها با این تگ در ویرگول Miya در دال مثل داستان ۱ سال پیش - خواندن ۲۳ دقیقه تولد یک مرگ "مرگ و تولد خیلی شبیه بودند. اما هیچ کس شباهتشان را نمیدید." سینا بختیاری در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه سد - داستان کوتاه صدای بوق نیسان آبی هاشم رو که داشت پوک آخر رو به سیگارش میزد از جا پرو... (:Whisper در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ۱۷ دقیقه و ۳ ثانیه «همینجوری الکی» 'Salarovski' در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۲۱ دقیقه داستان | برادرِ مرگ در آن لحظه هیچکاری نمیتوانستم بکنم. دقیقاً هیچکاری. حتی پلک هم به س... 'Salarovski' در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۳ دقیقه داستان | انگشتهای بلوری، سیگارهای چوبی دستاش بود. اولین چیزی که ازش دیدم؛ وقتی که واستاده بودم وسط اتوبوس و م... Dast Andaz در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه دختری که خیابان را بند آورد! ?? به نظر من دنبال شوهر میگردد. بهش بگویید من حاضرم بگیرمش! Sushiyant در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۴ دقیقه مرگ آقای کریمی یک پایان کوتاه برای یک داستان چهل و دوساله 'Salarovski' در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۶ دقیقه داستان | عودِ عید ما امسال ماهیِ قرمز نگرفتیم. چه میگویم؟ حتی سفرۀ هفتسین هم پهن نکردی... صحرا در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۴ دقیقه هستی نیست شده (6) سرخ سرخ. صحرا در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه هستی نیست شده (5) ونک ذات الریه گرفته؟! ‹ 1 2 3 4 5 ›
Miya در دال مثل داستان ۱ سال پیش - خواندن ۲۳ دقیقه تولد یک مرگ "مرگ و تولد خیلی شبیه بودند. اما هیچ کس شباهتشان را نمیدید."
سینا بختیاری در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه سد - داستان کوتاه صدای بوق نیسان آبی هاشم رو که داشت پوک آخر رو به سیگارش میزد از جا پرو...
'Salarovski' در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۲۱ دقیقه داستان | برادرِ مرگ در آن لحظه هیچکاری نمیتوانستم بکنم. دقیقاً هیچکاری. حتی پلک هم به س...
'Salarovski' در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۳ دقیقه داستان | انگشتهای بلوری، سیگارهای چوبی دستاش بود. اولین چیزی که ازش دیدم؛ وقتی که واستاده بودم وسط اتوبوس و م...
Dast Andaz در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه دختری که خیابان را بند آورد! ?? به نظر من دنبال شوهر میگردد. بهش بگویید من حاضرم بگیرمش!
Sushiyant در دال مثل داستان ۲ سال پیش - خواندن ۱۴ دقیقه مرگ آقای کریمی یک پایان کوتاه برای یک داستان چهل و دوساله
'Salarovski' در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۶ دقیقه داستان | عودِ عید ما امسال ماهیِ قرمز نگرفتیم. چه میگویم؟ حتی سفرۀ هفتسین هم پهن نکردی...