Karma·۱۴ روز پیشBlack&Whiteالان که دارم اینارو مینویسم دستام یخ زدن بدنم بی حسه مدام سرگیجه دارم و بیشتر از همه دلم برای خودم بودن تنگ شده .....
mahooدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۳ ماه پیشدورترین نزدیکِ منصدای قدم هایت از دور آشناتر است؛ شاید چون به نزدیک بودن عادت نداریم.
پانتهآ·۳ ماه پیشتواز کجا شروع کنم؟تو شبیه کوچه هایی بودی که پر از باغ بودند، بهترین بودی، در بدترین برهه زندگی ام، کامل بودی برای نقص هایم، پناه بودی برای ت…
محمد جواد تقیپوردرخودکار آبی·۳ ماه پیش«دور»، واژه دلانگیز!من دیدن آدمها را دوست دارم، دیدن رفت و آمدشان، خندههای مصنوعی و گریههای از ته دل! اندوهی که در چشمانشان موج میزند و شادی که آمدنش را با…
رویا کریمی·۴ ماه پیشحیف بودی واسه دور بودن...!🥀میترسم انقدر دیر بشه...انقدر دیر بیای که دیگه یادم رفته باشه بودنت چه شکلیه...میترسم یهو به خودم بیام ببینم غرق شدم تو لحظههایی که خودم از…
mahooدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۴ ماه پیشاوایل تابستون ۱۴۰۳این سرگیجه ها موقع یهویی پاشدن داره اعصابم رو داغون میکنه
mahooدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۵ ماه پیشدلم برات تنگ میشه کوچولوکاش کافئین نخورده بودم لرزش دستام و تپش قلبم داره دیوونم میکنه
نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»·۷ ماه پیشمهاجرت، از انتخاب تا اجبارشمارۀ ۹۷ | فیالبداهه | سید امیررضا درودیان