Maryam·۲ ماه پیشخونه ی سردفضای خونه سرد نه ولی بهم فشار میآورد.تک تک دیوار ها انگار بهم دهن کجی میکردن و اذیت کننده بودن.زیاد از حد تو خونه مونده بودم.مامانم نبود.ب…
Lonarkaid·۲ ماه پیششهر عجیبیستبهای شعور هزاران بار فراتر از شاخهای رز سفید است که سر چهار راه ها میفروشند.
آن-·۸ ماه پیشمیتپد؛--روز ها دارند حماقت خودشان را در کلافگی و ترس جلوه میدهند، دیگر نمیدانم باید چگونه عمل کرد؛ حداقلش میدانم که قضاوت نمیشوم، چون بهار اس…
Lonarkaid·۱۰ ماه پیشبرفصبح بود. ششم اسفند. هودی به تنهایی کفاف سرما را نمیداد. پنجره بسته بود. پرده کنار زده شده بود. درختان سایه نداشتند، پرتوهای خورشید در میان…
عمران ساحل·۲ سال پیششب رویابازهم شب شد به آغوش مهتاب پناه بردم ماه تنها بود و چند ساعتی باهم راز دل کردیم در هیاهوی گم شدَگان و هوای خُنَک دل های سرد و…