بیش از 150 سال از هنگامی که گریگور مندل، کشیش اتریشی، در سال 1865 قانون های انتقال صفات از طریق وراثت را معرفی نمود می گذرد. مندل را پدر علم ژنتیک می نامند هرچند در زمان خودش توجه چندانی به کشف او نشد. اما ژنتیک مدرن در سال 1900 با کشف مجدد قوانین مندل پا به عرصه وجود نهاد.
به باور مندل صفات هر موجود زنده، مثل اندازه، رنگ، سرعت، و ... همگی از والد یا والدین آن موجود به او به ارث می رسند. البته این برداشت مندل طبق مشاهدات عینی همه ما نیز تایید می شود و فرزندان نوعاً شباهت زیادی به والدین خود دارند. به این نوع از انتقال ژن که شامل انتقال از اجداد بالاتر به سمت پایین است، "انتقال عمودی ژن" گفته می شود.
نظریه تکامل نیز بر اساس این استنباط از انتقال صفات بین نسلی است. این نظریه می گوید یک تغییر جزئی در یک موجود زنده از طریق وراثت به فرزند او و از آن طریق به نسل او منتقل می شود و این تغییرات در طی میلیونها سال انباشته می شود و باعث می شود نسل این موجود کاملا متفاوت از او باشند. مثلا اگر موجود اولیه موجودی شبیه به سوسمار باشد که پا دارد، به مرور زمان نسل او تبدیل به مار که پاهای خودش را از دست داده است می شود.
اما در سال 1928 نوع دیگری از انتقال ژن که از طریق والدین نبود کشف شد. دانشمندی به نام فردیدک گریفیس مشاهده کرد که باکتری ها قادرند صفات ژنتیکی را از باکتری های دیگر دریافت کنند.
اما آیا این نوع از انتقال ژن فقط مربوط به باکتری هاست؟ این چیزی است که تا دهه ها در مورد انتقال افقی ژنها تصور می شد. در سال 2005 محققان دریافتند که دامنه انتقال افقی ژن نه تنها موجودات تک سلولی چون باکتری را در بر می گیرد، بلکه موجودات پرسلولی شامل انواع حیوانات و گیاهان و قارچها را نیز شامل می شود. تا کنون 4 روش متفاوت برای انجام انتقال افقی ژنها شناسایی شده است. کار به جایی رسیده است که در همین چند سال اخیر انبوهی از شواهد علمی از انتقال افقی ژنها مثلا از باکتری به گیاه، از قارچ به باکتری، از گیاه به قارچ، از باکتری به حیوان، از گیاه به گیاه و ... یافت شده است.
حال این سوال مطرح می شود که اهمیت این یافته های جدید علمی برای نظریه فرگشت چیست؟
1- فروپاشی درخت حیات
درخت حیات نموداری است که تکامل گرایان برای ترسیم روند تکامل جانداران از موجودات اولیه ارائه می دهند.
تصویر فوق نمایی ساده و نمادین از درخت حیات است و نمودارهای بسیار پیچیده تر دیگری نیز توسط تکامل گرایان ارائه شده است.
زمانی تصور می شد که ما و سایر موجودات زنده "فقط" ژنهایمان را از والدین و اجدادمان دریافت کرده ایم، اما اکنون مشخص شده است، که همه موجودات در حال تبادل ژنهایشان با یکدیگر هستند!!
به عبارت دیگر بخشی از ژنهای ما ممکن است در اصل مربوط به حشره ای باشد که مثلا 200 سال پیش یکی از اجداد ما را نیش زده است! و خود آن حشره نیز ممکن است ژنهای مذکور را از یک قارچ یا باکتری به عاریت گرفته باشد! تکامل گرایان بر اساس شباهتهای ظاهری و رفتاری گونه های مختلف آنها را در مکانهای مختلف درخت حیات جانمایی کرده اند. مثلا بند پایان (مانند انواع مختلف حشرات) به خاطر شباهتهایی که دارند گروه هایی نزدیک به هم تلقی می شوند و تکامل گرایان تصور می کنند که آنها جد مشترکی داشته اند. اما اکنون دیگر نمی توان این شباهتها را به جد مشترک آنها نسبت داد. این شباهت ها ممکن است به واسطه انتقال ژن افقی از انواعی از باکتری ها به همه این گونه های بند پایان به وجود آمده باشد. به عبارت دیگر ممکن است انتقال دهنده ژن آنها مشترک باشد، نه جد آنها! و از آنجایی که این انتقال ژن بین همه گونه های زنده وجود دارد، کسی نمی تواند بگوید یک ژن خاص مربوط به یک گونه خاص است. میلیاردها سال است که این تبادل ژن صورت می گیرد. طبیعی است که در این صورت درخت حیات بی معنا می شود.
2-انتقال افقی ژن سریعتر از ایجاد ژن
طبق نظریه فرگشت، اینکه یک ژن ایجاد شود، مستلزم میلیونها سال آزمون و خطا در قالب جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی جهشهای مفید است. اما انتقال افقی ژنها، یعنی به دست آوردن ژنهای آماده از گونه های دیگر، که اصلا نیاز به میلیونها سال صبر کردن ندارد! این دو روند مثل این است که بدون اینکه سر رشته ای از تلفن همراه داشته باشید مجبور باشید در منزلتان با قطعاتی ریز و درشت، یک موبایل کامل بسازید، یا اینکه خیلی راحت موبایل همسایه تان را از او قرض بگیرید! به عبارت دیگر یافته های جدید می گوید ده های میلیون گونه مختلف از جانداران می توانسته اند در هر زمانی میلیاردها میلیارد ژن را با همدیگر تبادل کنند و اصلا فرگشت صدها میلیون ساله برای دستیابی به ژنی که یک جاندار برای سازگاری بدان نیاز دارد کاربردی ندارد!
اگر بنا باشد که تغییری اساسی در گونه ها اتفاق بیافتد، این کار تقریبا به سرعت توسط انتقال افقی ژنها صورت می گیرد. اما تکامل گرایان به ما فسیلهای چند میلیون ساله را نشان می دهند تا اثبات کنند فرگشت طی روندی کند و طولانی صورت گرفته است. اینجاست که نظریه فرگشت با یافته های علمی در خصوص انتقال افقی ژنها در تضاد است.
ما می دانیم تغییرات سریع در گونه ها اتفاق نمی افتد. به عبارت دیگر فسیلهای جانداران کنونی مربوط به میلیونها سال قبل نیز وجود دارند. همچنین می دانیم که اگر بنا بود جانداری تغییر کند ابزار لازم برای تغییر سریع جاندار مذکور از طریق انتقال افقی ژنها فراهم بوده است. زمانی که این تغییرات سریع رخ نداده است، طبیعی است که نتیجه گیری کنیم تبدیل و تغییر گونه ها طی فرگشت نیز بی اساس است.
لینک همه قسمتهای این مطلب
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 -10-11-12-13- 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 -22 - 23- 24