مقدمه: سهشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۱: ایستگاه مترو شهید سلطانی کرج: حوالی ساعت هفت صبح:
داخل ایستگاه مترو، روی صندلی، منتظر قطار عادی نشستهام. صندلی پلاستیکی حسابی سرد است. این سرما به عمق جانم نفوذ میکند و میلرزم. دختر و پسر و زن و مرد از روبهرویم رد میشوند. از هر ده دختر و یا زنی که رد میشوند تقریباً دو نفر هیچ پوششی روی سرشان ندارند و موهای افشان کرده، فر، صاف و رنگارنگ خود را بیرون ریختهاند. از هر ده دختر و یا زنی که رد میشوند تقریباً دو نفر چادری هستند و تقریباً شش نفر نیز از پوششی مناسب (منظور از مناسب مطابقت با عرف و قانون است، وگرنه پوشش هر کس از نظر خودش مناسب است.) برخوردارند که احتمال دارد این مناسب بودن با گرمای هوا کمی رو به نامناسب میل کند. با خودم فکر میکنم نه به آن موقع که گشت ارشاد دختر مردم را به زور سوار ون میکرد تا برای ارشاد ببرد و نه به الان که حتی کسی نیست که یک تذکر زبانی بدهد. این نشان میدهد که به دنبال هر افراطی، یک تفریط خواهد آمد و به دنبال هر تفریطی، یک افراط و همچنان قرار نیست در کشور ما از خیرالامور اوسطها خبری باشد.
هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد و درصورتی که مرتکب عملی شود که نفس عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحهدار نماید، فقط تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد. تبصره – زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهند شد.
این قانون، جدا از اینکه چقدر اجرا میشود و یا نمیشود، از همان روز تصویب تا همین امروز محلّ مناقشه، نزاع و زد و خورد نظریههای مخالف و موافق بوده و همچنان هم نیز است. فعلاً بقیه را ول کن و نظر خودت را بگو دستانداز کوفتی، تو دربارهی این قانون چه نظری داری؟ والّا من که قانوندان نیستم ولی اینقدر میدانم که وقتی دختر و یا زنی محجّبه (نه لزوماً چادری)، با حجب، حیا و با وقار را میبینم تحسین میکنم. البته نظرم دربارهی پسرها و مردها هم همین است. وقتی مردی را میبینم که با شورتک در صف نانوایی ایستاده، منزجر و مکدّر میشوم. امّا به نظرم حجاب، اینقدر مزایای معرفتی، علمی و روانشناختی دارد که اگر درست، صحیح و خلّاقانه بازگو شوند، جذّاب بنماید. آیا اگر در میان تابستان، به زور به شما شربتی خنک و گوارا بدهند، در نوشیدن آن دچار اکراه نمیشوید؟ آیا اگر در میان زمستان، به زور به شما چای یا نسکافهی داغ بدهند، در نوشیدن آن دچار اکراه نمیشوید؟ امّا کیست که لذّت یک شربت خنک در میان تابستان و یک چای داغ در میان زمستان را، آنگاه که میل و رغبت دارد، نچشیده باشد؟ برای حجاب، بایستی به جای اجبار، زمینهها و بستر میل و رغبت را به وجود آورد. اجبار نسبت به چیزی مانند حجاب، نه تنها فایدهای ندارد، بلکه احتمال دارد آن میل و رغبتی که شاید قرار است روزی در فرد به وجود بیاید را برای همیشه از بین ببرد. البته این نظر شخصی و کاملاً غیرکارشناسانهی بنده است و میتواند صحیح و یا ناصحیح باشد.
«کنگره در خصوص رسمیت بخشیدن به یک دین، یا منع پیروی آزادانه از آن یا محدود ساختن آزادی بیان یا مطبوعات یا حق مردم برای برپایی اجتماعات آرام و دادخواهی از حکومت برای جبران خسارت، هیچ قانونی را وضع نمیکند.»
این متمم، همان متمم برگزیده و مورد علاقهی برخی از هموطنان است که گاه و بیگاه و در هر مناسبتی که پیش بیاید در چشم و چال یا چشم و چار هموطنانی مثل بنده فرو میکنند. ولی معمولاً به متمم بعدی، هیچ اشارهای نمیکنند.
«از آنجا که داشتن یک نیروی شبه نظامی برای امنیت یک کشور آزاد ضروری میباشد، حق ملّت برای نگهداری و حمل اسلحه نباید نقض شود.»
این متمم، همان متممی است که به پلیس آمریکا اجازه میدهد به محض شکّ کردن به هر شهروندی، با این تردید و انگ که احتمالاً مسلح است و قصد حمله به پلیس را دارد، تیرباران کند. بدون نیاز به هیچ دستگیری، تشکیل دادگاه و باقی دردسرها! ولی اینجا در ایران، اگر پلیس تفنگ آبپاش هم دست بگیرد و به مردم آب بپاشد، میشود سرکوبگر و حکومت نیز دیکتاتور و توتالیتر میشود! به نظر شما چرا آمریکاییها به این قانون اعتراض نمیکنند و پلیسشان را با وجود این حجم از خشونت، سرکوبگر نمیدانند؟
در آمریکا هر ایالت، قوانینی را وضع کرده است که در ایالت دیگر وجود ندارد. ولی مردم هر ایالت باید در برابر قوانین وضع شدهی ایالتی که در آن ساکن هستند، کرنش و تواضع کنند وگرنه مورد پیگرد و مجازات قرار میگیرند. مثلاً در پورتلند آمریکا، کسی که سگگردانی میکند حق ندارد سگ را بدون قلّاده بیرون بیاورد و باید یک نایلون برای برداشتن فضولات سگش به همراه داشته باشد. در قالب کشورها، اگر این سگ به کسی حمله کند و آسیب بزند، هم پدر سگ و هم پدر صاحب سگ را در میآورند. تا جایی که اگر سگ را خطرناک بدانند، معدومش نیز میکنند. حتی اگر تمام سلبریتیهای این کشورها جمع شوند و بنویسند که : «سگ فحش نیست!»
متروی نيويورك ورود سگها را به درون مترو ممنوع کرده است، مگر آنکه درون کیف جا شوند. صاحبین حیوانات خانگی هم با قرار دادن سگهایشان در درون کیف، به این قانون عمل میکنند. چرا؟ چون میدانند که نیویورک، جایی نیست که هر کس ساز خودش را بزند و به بهانهی "آزادی" هر کاری که دلش خواست را انجام بدهد.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند معتاد شوند!
سلمان ذاکر عضو کمیسیون اجتماعی مجلس فروردین ۱۴۰۱: متاسفانه سن اعتیاد به سن ۱۰ تا ۱۲ سالگی و مقطع راهنمایی رسیده است.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند خودشان را بفروشند!
دکتر قرایی رییس انجمن جامعهشناسی ایران اواسط سال ۹۰: در حال حاضر سن روسپیگری در ایران حدود ۸-۱۰ سال کاهش یافته و از سن ۲۰ تا ۳۰ سال به ۱۲ تا ۱۸ سال رسیده است!
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند اغفال شوند و از خانه فرار کنند!
مدیرکل بهزیستی استان تهران با اعلام پذیرش ۱۶۴ دختر فراری در سال ۹۶: میانگین سنی آنها ۱۱ تا ۱۶ سال است؛ همچنین بیشترین علت فرار طبق آمار اغفال است.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند دست به هر جرم و جنایتی بزنند!
یک نوجوان ۱۴ ساله در شهرستان هفتگل استان خوزستان دختر ۸ ساله همسایه را دزدید و پس از اذیت آزار و سرقت طلاهایش به قتل رساند و در خرابهای که در مجاورت خانهشان بود، دفن کرد.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند خیلی زودتر از این حرفها به بلوغ جنسی برسند!
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در سال ۸۹: میانگین سن بلوغ جنسی در ایران در پسرها از ۱۶ به ۱۲ سال و در دخترها از ۱۴ به ۱۰ سال کاهش یافته است.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند خیلی زودتر از اینها وارد دنیای مجازی شوند!
تحقیقات مشخص کرده است که حدود ۲۰ درصد از بچههای ۱۰ سالهای که صاحب گوشی تلفن همراه هستند، در یکی از شبکههای اجتماعی مانند اسنپ چت یا اینستاگرام عضویت دارند.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی میتوانند مصرف سیگار و مواد مخدّر را خیلی زودتر شروع کنند!
مجید ابهری آسیبشناس اجتماعی: متأسفانه با ورود نرمافزارهای فضای مجازی و هجوم ماهوارهها به زندگی مردم، امروزه شاهد گسترش آسیبهای اجتماعی در میان نوجوانان و جوانان هستیم و از این رهگذر سن مصرف سیگار به ۱۴ سال و سن مصرف مواد مخدر به ۱۶ سال رسیده است.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی وقتی خیلی کوچکتر هستند میتوانند کار کنند، کتک بخورند و... !
مروه وامقی روانپزشک و استادیار دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در سال ۹۵: میانگین سن ورود کودکان کار به خیابان ۱۰ سالگی است...۲۷ درصد کودکان خیابانی از مأموران کتک خوردهاند؛ ۱۶ درصد از مردم... ۵ درصد کودکان خیابانی آزار جنسی را تجربه کردهاند.
افراد تا ۱۸ سالگی نمیتوانند سیگار بخرند ولی وقتی هنوز خیلی کوچکتر هستند میتوانند انحرافها را آغاز کنند!
براساس كتاب DSMIII (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی) اگر رفتار ضد اجتماعی از ۱۵ سالگی شروع شده باشد، بيشتر خصوصيات زير، تا ۱۸ سالگی در فرد كجرو ديده خواهد شد:
ـ غيبت از مدرسه (به استثنای سال آخر، حداقل ۵ بار در سال و در ۲ سال متوالی)؛
ـ اخراج دائم يا موقّت از مدرسه به خاطر رفتار نامطلوب؛
ـ تخلّف (بازداشت يا ارجاع به دادگاه به خاطر رفتار نادرست)؛
ـ فرار شبانه از خانه (حداقل دو مرتبه از خانه شخصی يا استيجاری)؛
ـ دروغگويی مداوم؛
ـ روابط مكرّر نامشروع جنسی؛
ـ استفاده مكرّر از مشروبات الكلی و اعتياد؛
ـ دزدی؛
ـ خرابكاری؛
ـ نداشتن نمرات درسی كمتر از حدّ انتظار يا هوش فرد؛
ـ قانونشكنی مداوم در خانه يا مدرسه (غير از غيبت)؛
ـ آغاز به دعوا و نزاع.
البته در نظر داشته باشید که: در انگلیس، آمریکا و اکثر کشورهای دنیا، فروش الکل به افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است و همینطور افراد زیر ۱۸ سال حق ندارند نوشیدنی الکلی بخرند. ولی در بین زیر ۱۸ سالههای آنها هم اتّفاقاتی میافتد که دیگر خودتان کم و بیش خبر دارید. این را گفتم که بدانید که مسئلههای بغرنجی که برای زیر ۱۸ سالههای ایران مطرح کردم، فقط مختص به کشور ما نیست و در حال حاضر به یک چالش جهانی تبدیل شدهاند. امّا بنده کاری به زیر ۱۸ سالههای کشورهای دیگر ندارم و ترجیح میدهم فقط بر روی مشکلات زیر ۱۸ سالههای وطن خودم، تمرکز کنم.
خُب خودتان دیدید که نهایت خروجی و بزرگترین دستاورد این جنبش و به قول خودشان انقلابی که شما دههی هشتادیهای عزیز ایران مطرح کردید در نهایت این شد که ما الان صرفاً عرصهی بازتری را برای خودنمایی برخی از دختران و زنان میبینیم. یعنی دختران و زنان بیشتری را با موهای افشانکرده میبینیم. همین. خُب مفهوم آزادیای که شما میخواستید این بود؟ البته برخی منظورشان از آزادی این بود که در خیابان بتوانند برقصند و همدیگر را هم در آغوش بگیرند و... ! گیریم بساط این کارها هم فراهم شود. شما که اینقدر مردم مردم میکردید و سنگ مردم را به سینه میزدید بگویید چند درصد مردم دغدغهشان بیرون ریختن موهایشان و یا انجام این کارها در وسط خیابان است؟ این بیشتر به خودخواهی شبیه نیست تا به آزادی؟ با یک حساب سرانگشتی متوجه میشویم که جمعیت غالب دههی هشتادیهای ایران اکنون در سنّی بین ۱۴ تا ۲۱ سال (با چند ماه کمتر و یا بیشتر) هستند. پس بخش بزرگی از این جمعیت را نوجوانان زیر ۱۸ سال تشکیل میدهند. همان نوجوانانی که در چند سطر قبل دربارهی انواع آسیبهایی که آنها را تهدید میکند، نوشتم. شما جنبشیون و انقلابیون دههی هشتادی بفرمایید الان اولویت شما برای مطالبهگری، به عنوان یک ایرانی دغدغهمند، باید مطالبه برای کاهش این آسیبها باشد و یا مطالبه برای بیرون ریختن مو و رقصیدن وسط خیابان که بستری برای رشد بیشتر این آسیبها فراهم کند؟
شما که در لابلای اصرار بر آزادی پوشش و حجاب خود، گاهی، گذرا، برای موجهسازی رفتارهای خودتان به وضعیت اقتصادی کشور هم اشاره میکردید پاسخ بدهید که الان این کشف حجاب شما چه کمکی به اقتصاد خواهد کرد؟ چرا جنبش شما از جنبشی که میتوانست در راستای مطالبات به حق نسل شما برای مشکلاتی مانند بیکاری، ازدواج، مسکن و... باشد به سمت و سویی رفت که دیگر این مشکلات در آن کمترین جایگاه و نقشی ندارند؟ آیا هرگز به این فکر کردید که چرا خطدهندگان و هندوانه زیر بغلگذاران مجازی و حقیقیِ مشهور و غیر مشهور، داخلی و خارجی، در میان این همه خواستههای بزرگ و صحیحی که نسل شما میتوانست و بایستی مطالبه میکرد، تنها به یک خواسته مانند «کشف حجاب و رقصیدن وسط خیابان» اهمیت دادند؟ بفرمایید بگویید مگر قانون حجاب در کشور برداشته شده است که شما پیشاپیش کشف حجاب فرمودهاید؟ شما اگر به قانونی اعتراض دارید، باید قبل از اصلاح و یا لغو آن، خودتان آن را نقض کنید؟ اگر هر گروهی از جامعهی ایرانی، به بهانهای، به خودش اجازه بدهد بندی از قانون که مورد پسندش نیست را نقض کند، کشور به کدام سو خواهد رفت؟ رفع مشکلات بزرگ و عدیدهی زیر ۱۸ سالههای کشور و به طور کلّی نوجوانان و جوانان کشور، چرا کمترین جایگاهی در بین مطالبات شما ندارد؟ کدام یک از مشکلات نوجوانان و جوانان کشور قرار است با کشف حجاب شما رفع شود؟ ما که به هزار تا قید و بند اعتقاد داشتیم، فرزندانی پرورش دادیم با تفکرات و رفتارهای عجیب و غریبی مثل برخی از شما، قرار است توسط برخی از شما که دوست ندارید به هیچ قید و بندی پایبند باشید، چه فرزندانی پرورش یابند؟ برخی از شما دیگر برای تفکر و باورهای پدران و مادرانتان تره هم خُرد نمیکنید، اگر روزی به سن پدر و مادرتان رسیدید و فرزندانتان برای تفکر و باورهای شما تره خُرد نکنند چه میکنید؟ ما پدران و مادران خوبی از آب در نیامدیم، آیا شما با روشی که در پیش گرفتهاید پدر و مادرانی بهتر از ما خواهید شد؟ ما مملکتداران خوبی از آب در نیامدیم، آیا اگر این ممکلت به دست شما بیفتد بهتر از ما آن را اداره خواهید کرد؟ شما وابستگیهای ما را برچسب جهل و تعصّب کورکوانه کوباندید، به گمانتان شما به هیچ چیزی وابسته نیستید؟ دوستان بدانید همهی ما به چیزهایی وابسته هستیم که اگر آن چیزها را از ما بگیرند دیگر چیزی از ما باقی نخواهد ماند، جز چند قصه و داستان و افسانه!
آزادی، این است که فرد بتواند، علیرغم دلبستگیها و وابستگیهایش، با توجه به موقعیت مکانی و زمانیای که در آن قرار دارد، بدون هرگونه تاثیرپذیری کورکورانه و هیجانات کاذب، فکرش را مدیریت کند و بهترین تصمیم، رفتار و واکنش را از خود بروز دهد. و بزرگترین آزادی، رهایی از قید و بند نفس و شهوت است.
انقلاب، حرکتی است فردی و یا جمعی برای اینکه که بتواند یک روال و فرایند بد را اصلاح و خوب کند و یا یک روال و فرایند خوب را خوبتر و عالی کند. و بزرگترین انقلاب این است که در قلب و درون هر کس اتّفاق بیفتد. انقلابی که اگر به لطف مقلّبالقلوب والابصار اتفاق بیفتد، حال آدمی را احسنالحال خواهد کرد.
هر نسلی فکر میکند از مشکلاتی رنج میبرد که نسلهای قبل از خودش آن مشکلات را نداشتهاند. ما فکر میکردیم نسل سوخته هستیم ولی نسلهای بعد از ما فکر میکنند از نسل ما سوختهتر هستند! برخی از دوستان در همینجا به بنده تیکه میاندازند که تو از دههی هشتادیها چیزی نمیدانی. خواهرزاده و برادرزادههایم دههی هشتادی هستند. خوشبختانه خودم نیز یک فرزند دههی هشتادی دارم که بیشتر از اینکه رابطهمان شبیه پدر و پسرها باشد شبیه به دو تا رفیق است. اینقدر که گاهی همسرم میگوید این بچه نیازی به رفیق بد ندارد، خود تو برایش کافی هستی! گاهی به شوخی به او میگویم که ما نسل سوخته بودیم که شما نسل پدرسوخته از آب دراومدید! ولی تردیدی ندارم که او از خودم باهوشتر است. برای همین بدون هیچ غرور و تکبری مدیریت یک سری از چالشها را به او میسپارم. شما هم اگر فرزند دههی هشتادی دارید آدم خوشبختی هستید. با فرزند دههی هشتادی خودتان رفیق شوید. با او مشورت کنید، به او مسئولیت بدهید تا به هوش و تواناییهای بالای او پی ببرید.
نوجوانی سنّ اشتیاق برای پرواز در منطقههای ممنوعه است. اگر نوجوان هستید مراقب پروازتان باشید. اگر فرزند نوجوان دارید، مراقب پروازش باشید!
یادداشتهای مرتبط یا یادداشتهایی که به خیالم ربط دارند! (لطفاً به تاریخ انتشار یادداشتها دقت کنید!)
دو یادداشت پیشین:
حُسن ختام: به نقل از کتاب «خلع شدگان» نوشتهی «اورسلا کی لوگوین»
نمیتونی انقلاب رو بخری. نمیتونی اون رو به وجود بیاری. فقط میتونی خودت انقلاب باشی. اون یا توی روحت وجود داره یا این که هیچ جای دیگهای نیست.