نامهای به بردیا دلم میخواد سال دیگه اگه دوباره به این متن برخوردم حداقل بتونم یه لبخند کوچیک بزنم. بدونم که زحماتم بیهوده نبودن، برای هیچی تلاش نکرده بودم…
گیسوان آزادی... جهانگیرخان، تصدقتان؛ یک ساعتی هست که نشستهام و خیره ماندهام به کاغذ سفید، فکریام که چه بنویسم و شرح ماوقع از کجا شروع کنم، آنچه از بازار…
مکاتبات | پنج دکتر توجه کردهای به بعضی زمانها؟ به بعضی لحظات؟ آنهایی که حس میکنی تمامشدنی نیستند. انگار که گیر کردهای درونشان و قرار نیست که رها ش…