نامه صد و شش ( گذشته و آینده ) علی عزیزم سلام آخرین نامه ای که برام نوشتیو خیلی دوست داشتم. نگاه تو به آخرین قرارمون با نگاه من خیلی فرق داشت اما نگاه تورو بیشتر دوست داش…
دست در دست تو، قدم زنان تا ابد زری عزیزمچیزی که میخوام بهت بگم به خیلی سال پیش برمیگرده. نه از اون خیلی سال ها در حد ۲۰ و ۳۰ سال. قضیه مال ۸ ۹ سال پیشه.ولی الان که بهش ن…
تو تلخی مثل قهوه.... من دوستش دارم:) -من متاسفم نمیتونم ازت متنفر باشم پس بیشتر از قبل عاشقت میشم و عاشقی میکنم 'حتی با نبودنت و موقع هایی که ازم دور میشی '
نامهای به تو که نمیخوانی مدت آشنایی ما زیاد نبود. کمتر از 18 ماه شد. تو رو نمیدونم، اما این مدت برای من خیلی سنگین گذشت. تغییرات و تحولاتی که بعد از آشنایی با تو پ…
نامت نامت را نمیدانم اما به چشمانت که نگاه میکنم صخره سیاهی میبینم که مهتاب از آن گذر کرده. لغزیدن سنگهای زیرپایمان و صدای جاری آب متوقفام…
نامه به یک دوست دوست عزیز من، میخواهم کمی از حالم برات بگویم.ماه امتحانات است و مشغول درس خواندنم. خداروشکر تازه اول مسیر است و هنوز انرژی و انگیزهی کافی…