ریحانه برفر در کنج داستان نویسی ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه کابوس#پارت پنجم چمدان نیمه سنگین را مقابل درب آهنی سبز رنگ زده قرار می دم و برای کنترل...
??????? در کنج داستان نویسی ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه کایوت ( قسمت سوم ) اینم از قسمت سوم نظرتون چیه ؟؟ خوب دارم ادامه میدم ؟؟ انتقاداتون رو بگ...
??????? در کنج داستان نویسی ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه کایوت ( قسمت دوم ) در ماشین نشسته بودیم و به سمت ویلا میرفتیم . مادرم تازه کمی حالش جا...
??????? در کنج داستان نویسی ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه کایوت ( قسمت اول ) داستانی با ژانر عاشقانه تخیلی
maed در کنج داستان نویسی ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه خردهقصههای تصادفی با واژههای تصادفی واژهها با تمام سنگینی و عظمتی که دارن، سرگردون تو فضا و مکان واسه خود...
⇝saghaɹ در کنج داستان نویسی ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه امواج پسری که تمام عمرش میان اب بود سراخر اینگونه گرفتار شد
paree.s در کنج داستان نویسی ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه تنها...(2) ادامه ی پست اسی طور(البته الان دیگه قرار داستان بلند بالایی بشه!)