سارا - پ (پاییز) در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه اكسير همدلى آن زمان هايى كه همدلى كردن با خودمان آخرين اولويت روزهايمان مى شود..
حسین | tadashi در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه اولین حمله من به مدرسه دخترونه ورود به یک محوطه ممنوعه!
Miranda در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه طلوع، شاید آغاز طلوع همیشه یادآور تکرار غریبانهایست که مرا اسیر خود کرده.
علیرضا در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه پیرمرد اینطوری نگام نکن! خودت هم مقصر بودی! به هر حال الان از اون زمان شصت و...
حسین دهلوی در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه در ستایش کتاب مقدس فانتزینویسان مردی با پیپ و کتوشلوار
Queen Viana در داستانطوری! ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه اشک میریزی و چشمانت چه زیبا میشوند! صفحهی آخر.