زنده باد زاپاتا!
علی خالقی،(توسعهدهنده اندروید و علاقهمند به خواندن و نوشتن):از محدود برنامه نویس هایی که کمتر مطلب تخصصی می نویسد.هر چند اگر تخصصی هم بنویسد،جوری می نویسد که همه از خواندن آن لذت ببرند.مرد همیشه معترض ویرگول.اعتراض هایش از جنس نیش زنبور عسل،دردناک ولی شفابخش!
کم گوی و گزیده گوی:به طور میانگین ماهی دو پست،ما را مهمان کرده است.تا الان چهل و هفت پُست موجود دارد.دیر دیر می آید ولی وقتی می آید یه تکانی به ویرگول می دهد و می رود.
ایشان چند تا از پست های خودش که یک داستان دنباله دارِ فانتزی فلسفی بود را حذف کرد که موجب ناراحتی برخی از علاقه مندان ایشان،از جمله خودم شد.یادش به خیر:«مردی بود و آچار فرانسه ای و سگی و بیابانی و...!»
اهل استان قزوین است.خیلی دلش می خواست معاف شود و به سربازی نرود ولی خُب مثل این که نشد.این عدم تمایل به خدمت منجر به پُست جالبی تحت عنوان«حال ما خوب است... اگه سربازی بذاره!»شد.فرمانده اش خیلی باید مواظب باشد تا یک کشیده ی آبدار زیر گوشش نخورد!
در مطالبی که می نویسد و در نظرهایی که می دهد،گاهی از اشعار خوانندگان رپ استفاده می کند.خُب معلوم است طبعِ نا آرام و اعتراضی علی آقا با این نوع موسیقی سازگارتر است تا با موسیقی ای که از این اشعار دروغین رنج می برد:«من چقدر خوشبختم همه چی آرومه...همه چی آرومه من چقدر خوشحالم...همه چی آرومه غصه ها خوابیدن!»
از شجاع ترین و بی پرواترین نویسندگانِ ویرگول.به خطر قرمز نزدیک می شود.گاهی یواشکی از آن رد هم می شود ولی از توانایی کافی برای جان سالم به در بردن از زیر تیغ سانسور را دارا است.نوشته های ایشان در عین گزندگی،جذّاب و خواندنی هستند.نوشته هایی که نمی توان نیمه تمام رها کرد.نوشته هایی که نمی توان به آنها فکر نکرد.نوشته هایی که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت.
در اولین نوشته اش تحت عنوان«نشتی زندگی» که البته طعم برنامه نویسی هم می دهد،می نویسد:«لوله آب وقتی ترکیده باشه یا نشتی داشته باشه حتی زیر چند ده سانت خاک و آسفالتم باشه صداش در میاد و میگه بابا من ترکیدم!این داد و هوار کشیدن لوله آب خیلی خوبه!»و همین جمله از این یادداشت کافی است تا شیفته ی او شوم و منتظر نوشته های بعدی اش بمانم.
نگاه کردن به تیترهای مطالب آقای خالقی کافی است تا به شجاعت و بی پروایی او در نوشتن پی ببرید:جایگزینی برای عزاداری،خودسانسوری - نقاب رو بردار!،بهشت زوری،دانشگاهی که من می بینم!،بنگ و حشیش و بنگ،باید نماز بخونی!،از هیچ کسی بت نساز،خدا نوکر تو نیست،کاش من هم آخوند بودم!،آخوندی که روی جدول راه میرفت!،ما برای موز خوردن آمدیم؟،چطور با استفاده از اصول دینی از افراد بیگاری بکشیم؟،چطور بدبختا بدبخت میمونن؟،بالاخره وطن هتله یا نه؟! و آدما قرار نیست هیچ وقت آدم شن.
پُُست های فراموش نشدنیِ جناب خالقی که همچنان جزو رکورددارهای هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن» از نظر لایک و کامنت و بازدید هستند.پُست هایی که به ظاهر تخصصی هستند ولی هر کسی از خواندن آنها لذت می برد و نکته ای می آموزد:
مطلبی از ایشان که به مقایسه ی یک بازی و اوضاع و احوال کشورمان می پردازد.مطلبی سخت تامل برانگیز:
در جایی از این مطلب،چنین آمده است:«واقعا این شرایط گریه داره! واقعا این بی انصافی در حق مردم گریه داره. مردم خوبی که به حداقلها قانعند ولی همونهام ازشون دریغ میشه.کاش یه کم غیرت وجود داشت.یه قطره عشق به مردم و تعصب.یه کم شعور که حداقل از مردم عذرخواهی شه.قصدم سیاه نمایی نیست ولی واقعا شرایط قلعه های ما تو بازی خیلی از این شرایط بهتر بود!»
همه ی پست های ایشان خواندنی هستند.ولی اگر فرصت ندارید،حداقل این پُُست ها را از دست ندهید:
ناب های ویرگول شماره قبل:
ناب های ویرگول شماره بعد:
چند نکته:
باورم این است که اکثریت قریب به اتفاقِ کسانی که در ویرگول حضور دارند:«چه آنهایی که می نویسند،چه آنهایی که می خوانند و چه آنهایی که نظر می دهند،ناب هستند.»پس هدف از این سلسله نوشته ها به هیچ وجه تفکیک افراد حاضر در اینجا،به ناب و غیر ناب نیست.بلکه قدردانی از کسانی است که بدون هیچ چشمداشتی، بیشترین وقت را برای ویرگول می گذارند.ویرگول را سر پا نگه داشته اند و باعث رونق بیشتر آن هستند.
بدون شکّ لیاقت دوستان خیلی بیشتر از این پست ها است.شما می توانید با نوشتن نظرهای خوب خودتان این پست ها را کامل تر کنید.
دوستان می توانند در نوشتن این سلسله مطالب و معرفی دیگر ناب های ویرگول،بنده ی کم توان را یاری کنند. دوست دارم شماره های بعدی را شما منتشر کرده و به معرفی باقی دوستان بپردازید.لطف کنید با گذاشتن هشتگ «ناب های ویرگول»و از آنجا که این دوستان به معنای واقعی کلمه حالِ خوب خودشان را بین ما تقسیم می کنند، با هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن»،دستیابی به این پست ها را ساده تر کنید.
حُسن ختام: