مقدمه:
حتماً تا الان متوجه شدهاید آنچه بنده در این سلسله یادداشتها مینویسم با آن چیزی که تاکنون و به طور مرسوم دربارهی گفتگو خوانده یا شنیدهاید، کم و بیش متفاوت است. علّت این موضوع ریشه در این دارد که بنده سعی دارم در این مطالب، با نگاهی نو، غیر تکراری و از زوایایی متفاوت و تا جایی که ممکن است، بر اساس تجربهی شخصی خودم، به مسئلهی گفتگو بپردازم.
در آیه ۸۴ سوره اسراء چنین آمده است:
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا: بگو هر کس بر پایه خلق و خوی و عادتهای اکتسابی خود عمل میکند، پس پروردگارتان به کسی که راهیافتهتر است، داناتر است.
شاکله چیست؟
«شاكله»، به معناى ساختار و بافت روحى انسان است كه در اثر وراثت و تربيت و فرهنگ اجتماعى براى انسان پيدا مىشود. بعضى «شاكله» را به معناى فطرت گرفتهاند، در حالى كه فطرتها يكدست و ثابت است و آنچه در انسانها متفاوت است، انگيزهها، خلق و خوى، عادات و بافت فكرى و خانوادگى افراد است و عمل هر كس هم در گرو آنهاست. (به نقل از: تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی)
در شاکلهی هر انسانی، رذایل و فضایلی وجود دارد:
چند نکته:
«رذیله» چیست؟
رذایلی که اگر در یک یا دو طرف یک مذاکره باشد، آن مذاکره هرگز به «گفتگو» نخواهد انجامید:
خودخواهی
کبر
خشم
فحاشی
چشمپوشی از حق
سادگی و بلاهت
حمیت (جانبداری از باطل)
بیتفاوتی نسبت به حق و باطل
نفاق و دوروئی
نامجوئی و شهرتطلبی برای خویشتن
ناشکیبائی در برابر سختیها= جزع
به خود متکی بودن = غرور
رضا به رضای خلق
خشم و سخط (نارضایتی) نسبت به رویدادها
حقد و کینه
حسد
جسارت و تهوّر
جبن و ترسویی
کبر و نخوت
سوءظن
بیرغبتی نسبت به کسب علم و کمال
دشمنی و عداوت
بدرفتاری
بیانصافی
دروغگویی
دمدمی مزاجی
بیهودهگویی
بدخوئی = بدخلقی
فضلفروشی = علمنمائی
جهل
پرگویی
عاطفه غریزی
«فضیلت» چیست؟
فضایلی که اگر در یک طرف مذاکره باشد، آن مذاکره راحتتر به «گفتگو» ختم خواهد شد و اگر در دو طرف مذاکره باشد، آن مذاکره، به طور قریب به یقین، به «گفتگو» ختم خواهد شد:
تواضع
تحقیق و ارزیابی
جانبداری از حق
عاطفه عقلانی
امید
صبر در مقابل سختیها
حلم و بردباری
خیرخواهی
شجاعت
وقار
حسنظن
دوستی خالصانه
خوشرفتاری
انصاف
آزادی انسانی = حریّت
صدق و راستی بجا
علم
کمگوئی
آخرین یادداشتها:
ماجرای زیبای آن مجلهای که دفتر مشق از آب درآمد!
دستور بده مرا تا ابد به خودت تبعید کنند!
یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۵) ?
یادداشتهای پیشنهادی (به ترتیب قد!):
حجاب کمتر= آزار و اذیت بیشتر | اگر نهادها و ادارات بخواهند میتوانند!
بینی کدام نماینده مجلس یا وزیر و مسئولی از پینوکیو درازتر هست؟
برادران لیلا: وقتی تمام ضعف ها پشت شعارها پنهان میشوند!
چیزهایی که درباره امر به معروف به ما نمیگن (بخش دوم)
چوپان گفت پول اسب را نمیخواهم؛ برو برای ایران بجنگ
مرزهای《کار خودشونه》 توسط اساتید براندازی جابجا شد!
این ور شکسته، اون ور شکسته، این منم که ورشکسته!
شیطان ماجرای عاشورا را برای نوجوانان روایت میکند
چشمه هایی که از وجودِت جاری هستند رو بشناس!
جامعه و رسانه؛ بی هدف، اپلیکیشنچرانی کنیم
محجبه بودن هم شجاعت میخواد در این زمونه!
آیا به شایستگی زندگی کردهای؟ ایوان ایلیچ!
۵۰ سوال که در قیامت باید پاسخ دهیم
زن زندگی آزادی از دید یک بچه مهندس
هودی سیاه - یه نوجوانانهی همیشگی
دعوت به چالش | روز یک آیه با ترجمه
فرصتها که بگذرند، شایسته عذابیم!
منشور اتحاد ویرگول | قطعنامه 402
عزیز جان، شرمنده، امّا شما باختی!
برداشتن حجاب: آزادی یا اسارتی نو
بوق به توان دو مساوی کافه پیانو
در مورد آیه《لا اکراه فی الدین》
حُسن ختام: بخشهایی از کتاب «افسانههای تبای» نوشتهی «سوفوکلس»
کسانی هستند که گمان میبرند تنها هوشیاران، تنها سخنوران و تنها خردمندانند، بازشان میکنند، تهی هستند. خردمند ننگ ندارد از دیگران بیاموزد و خطایش را دریابد. لجاجت از ابلهی است نه خردمندی. از درختها بیاموز، آنگاه که با جنبش طوفان هماهنگ گردند، نازکتترین شاخساری به جا میماند، ولی آنگاه که در برابر باد گردن افرازند از ریشه برکندهاند. هرگز دیدهای که دریانوردی کاردان باد را بشنود و بادبان را همچنان سخت بگذارد؟ و اگر چنین کند به زودی باید کشتی واژگون را در آب براند.