آدم بهدردبخوریه، هواشو داشته باش!
خیلی از بدبختیهایی که میکشیم زیر سر صاحبِ سرهایی است که این جمله از چاکِ دهانشان به بیرون میخزد. این جمله، بابِ بده و بستانهای مخرّب را باز میکند. «هواش رو داشته باش»، یعنی باید یک یا چند چیز به این آقا یا خانم بدهی، تا بعداً سر فرصت، یک یا چند چیز، از او بگیری.
این بده و بستانهای مخرّب را میتوانیم در هر جایی ببینیم. از مغازهی یک سبزیفروشی گرفته تا دفتر یک وزیر، هر کدام به اندازهی وسعشان، میتوانند اهل بده و بستان باشند. همین بده و بستانها است که موجب میگردد هیچ کس سر جایی که باید باشد، نباشد. همین بده و بستانها موجب اتلاف منابع و تضییع حق و حقوقِ مردمِ ضعیف جامعه که دستشان به جایی (پول، پارتی و ... ) بند نیست، میشود.
این بده و بستانها!
رئیس شعبهی بانک فلان، یک وام چندمیلیاردیِ با بهرهی پایینِ "هلو برو تو گلو" برای مدیر یک سازمانی که نسبت فامیلی با او دارد و یا زمانی همکلاسی یا بچهمحلّه بودهاند، جور میکند و مدیر آن سازمان هم، در ازای وامی که گرفته، فرزندِ بیخاصیّت رئیس شعبهی بانک که هیچ مهارت، تخصص و تعهدی ندارد را به عنوان یکی از مدیران اصلی سازمانش انتخاب میکند و از دستهگلهایی که این گُلپسر در آن سازمان به آب میدهد اگر بخواهیم بگوییم، این قصّه آنقدر ادامه مییابد که، مثنوی هفتادمن کاغذ میشود. متاسفانه ما در بده و بستان، ید طولایی داریم: گاهی حتی فرزندانمان را هم بده و بستان میکنیم. یعنی یک دختر میدهیم و یک پسر میگیریم! گاهی پنجاه هزار تومان میدهیم و یک رای میگیریم! گاهی ده هزار تومان میدهیم و یک جایِ پارک خوب برای خودرومان میگیریم. گاهی دِل میدهیم و به جای آن، قلوه میستانیم و قس علی هذا!
این سرطان پستانها!
مامِ وطن، مانند هر مادری، پستان دارد. پستانهای شیردهی زیادی هم دارد. پستانِ نفت، پستانِ گاز، پستانِ مس، پستانِ طلا، پستانِ ... ! مام وطن، همچون هر مادر مهربانی، بدون توقع، نوزادانش را شیر میدهد تا بزرگ شوند و باعث سرافرازایاش شوند. امّا در لابلای فرزندان مام وطن، فرزندانی ناباب از آب در میآیند. این نابابان به سهم خود از پستانهای مام وطن راضی نیستند. آنها باکی از تلف شدن مابقی فرزندان مام وطن، از گرسنگی ندارند. آنها، حریصانه، سهم شیرِ مابقی فرزندان مام وطن را هم میبلعند. آنها تا شیرهی جانِ مام وطن را نکشند، راضی نمیشوند. این فرزندان ناباب به غدههایی سرطانی برای پستانهای مام وطن تبدیل میشوند. غدههایی برای خشکاندن ریشهی پستانهای شیردهی مام وطن!
به امید رهایی کامل مامِ وطن از غدههای سرطانی و سلامتی کامل او.
مطلب قبلی:
توجه!
دوستان مهلت نوشتن برای موضوعات گاهنامهی شماره بیست، به پایان رسید.
عزیزانی که افتخار داده و همراهی کردید، از شما بینهایت سپاسگزارم. لطفاً چرخهی همراهی خود را به این نحو تکمیل فرمایید: حداکثر تا جمعه - نهم مهرماه ۱۴۰۰- پنج پُست، به جز پُست خودتان را انتخاب و امتیازی از یک تا بیست، به آنها اختصاص و نتیجه را در زیر این پُست نوشته و یا ایمیل فرمایید. دوستانی که در این رایگیری شرکت نکنند، با عرض شرمندگی، حذف خواهند شد. لطفاً دوستان به همدیگر خبر بدهند تا کسی از رای دادن، جا نماند.
آخرین فهرست «پُستهای نوشته شده» به شرح زیر است (اگر پُستی جا مانده است، لطفاً در قسمت نظرها لینک آن را بنویسید تا به این فهرست، اضافه کنم.):
یک عصر تبدار (کلاژ نویسی) اثر Lavenderfantasy
روز جهانی نامگذاری خودرو آشغال در ایران! (تا کی آشغال دیروز و اعجوبه امروز؟) اثر ali nn
تنها نوشته است که میماند! اثر ♦ P⩑R§Δ ♦
ویرگولی که هست و ویرگولی که میخواهم! اثر آتنا مهرانفر
نور را باید دید :) اثر Evil angel
روایت یک شکست اثر fatemehjavahery
پرفسور پیکانسوار! اثر سهیلا رجایی
برای یک جملهی ناتمام اثر Sadra.M.P
کلاژنویسی| حقایق افکار اثر Miya
اگر روزی تیلیاردر شوم! اثر ali nn
ضربالمثلهای محلی: به زبان مازنی اثر ali nn
پُستی مخلوط! (پست تکانی سابق) اثر سهیلا رجایی
زمین لعنتی نیست چون ما غیر ممکن را ممکن میسازیم! اثر ali nn
آیا پروانه شدن ممکن است؟ اثر صحرا مرنجانی
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم! اثر قدیمی
روزی روزگاری در ویرگول! اثر سیبک
#حیف نیست؟ اثر HEDIYE.A
اگر تیلیاردر بشم! (که نمیشم?) اثر نگین
شب گذشته یوستین گوردر را در خواب دیدم؛ او حرف های سنگینی میزد. اثر HEDIYE.A
کلاژنوشته! اثر Impossible Person
چرا من مثل الکس هانولد نشدم؟ اثر علی دادخواه
زلف بر باد مده اثر آنیتا
صعود آزاد و درسهای آن برای زندگی اثر سارا یحیایی
مطلب serendipity اثر HEDIYE.A
رژه با کفش پاشنه بلند اثر زهرا اکبریان
قصه تنهایی اثر خرگوش
اگر روزی تریلیاردر شوم! (یک) اثر فاطمه نصیری خلیلی
خدایی که من شناختم... اثر راستین گُلی
اگر روزی تریلیاردر شوم! (دو) اثر فاطمه نصیری خلیلی
رؤیای برندهشدن اثر فاطمه نصیری خلیلی
خدایی که من شناختم! اثر Animated Hell
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم!