ما در زندگیمان با آدمهایی روبرو میشویم که نقش چندانی در زندگیمان ندارند ولی به هر حال، چند صباحی، بر روی ما و حال ما اثرگذار هستند. صدایی که در ابتدای متن بارگذاری کردم. بخشی از صدای زندگی من و شما است که بدون توجه از کنارش عبور میکنیم. صدای چند مشتری و فروشندهی شوخطبعِ میوه و ترهباری که با یک وانت مدلپایین، به کسب روزیِ حلال میپردازد. فایلِ صوتی توسط گوشی همراه ضبط شده است و چندان کیفیتی ندارد. بخشی از حرفهای ردّ و بدل شده بین مشتریان و فروشندهی محبوب محلّهمان را، برای شما بازنویسی میکنم.
مشتری: سلام آقا، لوبیا سبز چنده؟
فروشنده: چهارده [هزار] تومن!
مشتری: چهارده [هزار] تومن؟
فروشنده: نگو چنده بگو اینا مال منه همش! اینجوری بگو، زرنگ باش که مادر شوهرت دعوات نکنه.
مشتری دیگری در مورد کیفیت لوبیا شکّ دارد.
فروشنده: این لوبیا اینا نیست که، [یک لوبیا را بر میدارد و میشکند، صدای شکستن لوبیا هم شنیده میشود.] بیا خانم، آه، بیا تا فردا صبح بشکون حاجی خانوم... این لیموشیرن، آبشو [بگیر] بده مادرشوهرت بخوره، زرنگ باش، همش بگو نه...
مشتری: لیموشیرین چنده؟
فروشنده: دوازده!
مشتری دیگر از قیمت سیبزمینی میپرسد.
فروشنده: دیدی خانومه صبح عوض کرد خونهشو، [سیب زمینیای را نشان میدهد که اندازهی کلّهی یک آدم است!] از این خریده بود!!!
همان مشتری که از قیمت سیبزمینی پرسیده [حرف فروشنده را تایید میکند تا بلکه منفعتی نصیبش شود!]: آره بابا من همیشه میبینمش!!!!!
فروشنده: یاد نمیگیری که! ...
یکی از مشتریها، جنس نخریده، آنجا را ترک میکند. و فروشندهی شوخطبع میگوید:
نذار بره! نذار بره، بگیریدش!
فرزند مشتری: ما رو میگه!
مشتری: با کیه؟ با منه!
در طول زندگی آدمهایی را میبینیم که استاد طنز کلامی و یا طنز شفاهی هستند. شاید حتی بدون آنکه خودشان بدانند. این آدمها هر جا که باشند، حال بقیه را بدون هیچ توقعی و با کمترین و معمولیترین کلمات، خوب میکنند. شکّ ندارم که خدای عزیز این آدمها را خیلی دوست دارد. این شادیپراکنهای بیادعای دوستداشتنی و محبوب هر جمع را. هر صدایی که از این عزیزان شنیده میشود، صدای «زندهباد زندگی» است. اگر با یکی از این صداها دوست شوید، زندگی برای شما دوستداشتنیتر شده و گذر عمر را کمتر متوجه خواهید شد. صدایِ کسانی که هیچ وقت زندگی را جدّی نمیگیرند. اگر به آنها عادت کنید. هر روز باید ببیندشان. اگر یک روز نبینیدشان، انگار گمکردهای دارید. نبودنِ «این حالخوبکنهای بیتوقع» و نشنیدن صدایِ پرانرژی و مطبوع آنها در هر جمعی که با آنها مانوس شدهاند، بدجور احساس میشود.
دو مطلب قبلی: لطفاً به این دو تا مطلب هم سر بزنید. به قول هادی عامل: شیر مادر و نان پدر حلالتون!
توجه!
دوستان مهلت نوشتن برای موضوعات گاهنامهی شماره بیست، به پایان رسید.
عزیزانی که افتخار داده و همراهی کردید، از شما بینهایت سپاسگزارم. لطفاً چرخهی همراهی خود را به این نحو تکمیل فرمایید: حداکثر تا جمعه - نهم مهرماه ۱۴۰۰- پنج پُست، به جز پُست خودتان را انتخاب و امتیازی از یک تا بیست، به آنها اختصاص و نتیجه را در زیر این پُست نوشته و یا ایمیل فرمایید. دوستانی که در این رایگیری شرکت نکنند، با عرض شرمندگی، حذف خواهند شد. لطفاً دوستان به همدیگر خبر بدهند تا کسی از رای دادن، جا نماند.
آخرین فهرست «پُستهای نوشته شده» به شرح زیر است (اگر پُستی جا مانده است، لطفاً در قسمت نظرها لینک آن را بنویسید تا به این فهرست، اضافه کنم.):
یک عصر تبدار (کلاژ نویسی) اثر Lavenderfantasy
روز جهانی نامگذاری خودرو آشغال در ایران! (تا کی آشغال دیروز و اعجوبه امروز؟) اثر ali nn
تنها نوشته است که میماند! اثر ♦ P⩑R§Δ ♦
ویرگولی که هست و ویرگولی که میخواهم! اثر آتنا مهرانفر
نور را باید دید :) اثر Evil angel
روایت یک شکست اثر fatemehjavahery
پرفسور پیکانسوار! اثر سهیلا رجایی
برای یک جملهی ناتمام اثر Sadra.M.P
کلاژنویسی| حقایق افکار اثر Miya
اگر روزی تیلیاردر شوم! اثر ali nn
ضربالمثلهای محلی: به زبان مازنی اثر ali nn
پُستی مخلوط! (پست تکانی سابق) اثر سهیلا رجایی
زمین لعنتی نیست چون ما غیر ممکن را ممکن میسازیم! اثر ali nn
آیا پروانه شدن ممکن است؟ اثر صحرا مرنجانی
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم! اثر قدیمی
روزی روزگاری در ویرگول! اثر سیبک
#حیف نیست؟ اثر HEDIYE.A
اگر تیلیاردر بشم! (که نمیشم?) اثر نگین
شب گذشته یوستین گوردر را در خواب دیدم؛ او حرف های سنگینی میزد. اثر HEDIYE.A
کلاژنوشته! اثر Impossible Person
چرا من مثل الکس هانولد نشدم؟ اثر علی دادخواه
زلف بر باد مده اثر آنیتا
صعود آزاد و درسهای آن برای زندگی اثر سارا یحیایی
مطلب serendipity اثر HEDIYE.A
رژه با کفش پاشنه بلند اثر زهرا اکبریان
قصه تنهایی اثر خرگوش
اگر روزی تریلیاردر شوم! (یک) اثر فاطمه نصیری خلیلی
خدایی که من شناختم... اثر راستین گُلی
اگر روزی تریلیاردر شوم! (دو) اثر فاطمه نصیری خلیلی
رؤیای برندهشدن اثر فاطمه نصیری خلیلی
خدایی که من شناختم! اثر Animated Hell
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: