Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۲۴ دقیقه·۱ سال پیش

دلگویه‌ها و تجربیات کسی که شش سال تمام از ویرگولی شدنش گذشت!

حالا چرا دست‌انداز؟!
  • روایت قدیم:

روزگاری گاهی یادداشتی (مثل این!) برای مجله‎‌ای یا روزنامه‌ای می‌فرستادم و آن‌ها منتشر می‌کردند. خیال برم داشت که نویسنده‌‎ام! با خودم گفتم اگر مانند مرحوم صابری فومنی که زمانی در ستونی به نام «دو کلمه حرف حساب» و استاد جلال رفیع که در ستونی به نام «دریچه» یادداداشت منتشر می‎‌کردند، یک ستون کوچک و یک کنج دنگ فرهنگی در روزنامه‌ای نصیبم شود، اسمش را می‌گذارم "دست‌انداز" تا دست‌اندازهای فکری ایجاد کنم. زهی خیال باطل!

  • روایت جدیدتر:

برای جلوگیری از تکرار لطفاً به یادداشت «اسم پروفایلمو چی بذارم؟» زیر مراجعه کنید.

خلاصه این طوری شد که شش پیش که کمال تبریزی هنوز به فکر ساخت فیلم سینمایی «دست‌‎انداز» نیفتاده بود، شهاب عباسی، مجموعه طنز دست‌‎انداز را برای شبکه‎‌‌ی نسیم نساخته بود، رادیو صبا، هنوز برنامه‎‌ای به نام دست‎‌انداز نداشت و انتشارات سوره‌ی مهر، هنوز مجموعه شعر طنزی به این نام چاپ نکرده بود، نام پروفایلم را "دست‎‌انداز" گذاشتم و ویرگول روی دست‌‎انداز افتاد. شاید هم برعکس!

شش سال گذشت، امّا نه مثل برق و باد، ولی نه مثل آب خوردن!

اگر طبق عادت عوام بگویم که این شش سال، مثل برق و باد، مثل آب خوردن و یا به اندازه‌ی چشم‌به‌هم‌زدنی، گذشت حرف مفت زده‌ام و یاوه بافته‌‎ام. این شش سال، به اندازه‌ی ششصد سال بر من گذشت. به قول شاعر «نوحی به هزار سال یک طوفان دید، من نوح نیم هزار طوفان دیدم!»


و حالا که شش سال می‌گذرد می‌بینم نمی‌توانم ویرگول را دوست نداشته باشم. ویرگول در گوشه‌ای از دلم جا دارد. هویت ویرگول برای دست‌انداز، به یک سایت ختم نمی‌شود. برای همین در سخت‌ترین و بی‌وفاترین روزهای ویرگول هم نتوانستم قیدش را بزنم. رفتن از ویرگول را بی‌وفایی و نمک‌نشناسی نسبت به ویرگول و تمام دوستانی که در این چند سال به ساخته شدنم کمک کردند، می‌دانم. پارسال کار به جایی رسید که حتی سایت شخصی هم درست کردم. ولی این هووی بزک‌‎کرده(!)، فعلاً نتوانسته جای ویرگول ساده را برایم بگیرد و هنوز نیامده در افق بی‌تفاوتی‌ام محو شد. باشد برای روز مبادا!

شش سال پیش، در چنین روزی، سه یادداشت‌ منتشر کردم!

اولین یادداشتم داستانکی با عنوان «فاصله» بود. داستانکی که هنوز هم وقتی چشم می‌چرخانم، می‌بینم موضوعش با وسعتی بزرگتر و عمیق‌تر، وجود دارد و از بین نرفته است. آن روزها فاصله‎‌ای که بیشتر به چشم می‌آمد، فاصله‎‌ای از نوع اقتصادی بود. امّا امروز این فاصله، با تلاش دشمنان دانا و دوستان نادان، صورت‌‎های زشت دیگری نیز پیدا کرده است. صورت زشتی که همان شش سال پیش هم می‌شد حدسش را زد!

روزهای طفولیت ویرگول چگونه سپری شد؟!

روز پنجم ورودم به ویرگول، در ایّام نوزادی و طفولیت ویرگول، با خودم گفتم نکند این طفل بی‌جان، هنوز نیامده از دار دنیا برود؟! برای جلوگیری از این اتّفاق و هُل دادن ویرگول برای حرکت بهتر، یادداشتی با عنوان «نگذارید ویرگول از ویرگولیت بیفتد» را نوشتم و بلافاصله پس از آن و در همان ماه اول ورودم، یادداشت‌های «چرا کوچه پس کوچه های ویرگول خلوت است!»، «ویرگول نمیرد، از بس که جان ندارد!» و «ویرگولی‌های عزیز این مطلب را نوشتم تا از شما خواهش کنم!» را نوشتم و کاربران را به حضور، نوشتن و خواندن بیشتر ترغیب کردم. آری! دست به هر کاری می‌زدم تا این طفل راه بیفتد. نمی‌دانستم قرار است وقتی راه بیفتد، برود و به پشت سرش هم نگاه نکند! وقتی می‌گویم دست به هر کاری می‌زدم، بیهود نمی‌گویم. حتی حاضر شدم برای جذب مخاطب بیشتر برای ویرگول، به سفارش ویرگول (آقای آجودانیان) یک یادداشت با تیتر «مرثیه‌ای برای خالقان حرکت دست‌های رنگی در نصف جهان!» در واکنش به خبری که آن روزها حاشیه‌ساز شده بود، بنویسم. این آخرین و تنها یادداشت سفارشی، در طول عمرم بود.

تلاش برای این که ویرگول دچار رکود نشود و کاربران بیشتر و بهتر بنویسند.

برای این که ویرگول دچار رکود نشود و کاربران بیشتر بنویسند، از هیچ کاری دریغ نکردم. آن قدر در این زمینه از خودم مایه گذاشتم که برخی فکر می‌کردند که خودم هم جزو موسسان ویرگول هستم و منفعتی مادّی نصیبم می‌شود! ده ماه تمام پس از ورودم به ویرگول چالش «حال خوبتو با من تقسیم کن» را راه اندختم. چالشی که تا به امروز ادامه پیدا کرده است و با این که خیلی‌ها به دلیل حبّ و بغض شخصی با بنده، با حرکتی بچگانه پست‌هایشان را از این چالش حذف کردند، تعداد پست‌هایش از سه هزار هم عبور کرده است. بعد از آن هم ماهنامه و یا گاهنامه دست‌انداز را راه انداختم و به پست‌های برتر، به قدر وسعم، کتاب جایزه دادم. هر چند بعداً برای این کار، حرف و حدیث هایی هم برایم درست شد. هرگز فکر نمی‌کردم کاری که خالصانه و با نیّتی خیر انجام می‌دهم، امکان دارد از سوی عدّه‌ای بهانه‌ای شود برای تخریب و جور دیگری برداشت شود. فکر می‌کردم مردمی که با آنها زندگی می‌کنم و کنارشان نفس می‌کشم را خوب می‌شناسم؛ ولی بعداً فهمیدم که این ادعا درباره‌ی برخی از مردم، هنوز خیلی زود است. این برخی که قادر هستند یادداشتی که برای جلوگیری از فساد و فحشا می‌نویسی را حتی به مکانی برای ترویج فساد و فحشا تبدیل کنند! راه‌‎اندازی انتشارات «امتحانش کن»، «یازده»، «پیش‎‌نویس‌‎تکانی» و «سکّو» نیز صرفاً برای تشویق دوستان به نوشتن بود و هست. و همچنین لبیک گفتن به پیشنهاد آقا حمیدرضای عزیز، برای راه‌‎اندازی «چالش هفته». بگذریم... !

خوش به حالت که این‌قدر زود به ویرگول آمدی!

این که بنده زودتر به ویرگول آمده‌ام یا بیشترین یادداشت را در این فضا منتشر کرده‌ام، همه جغجغه‌های توخالی و رنگارنگی هستند که نباید که خیلی به شکل و شمایل و صدایشان دل بست. این‌ها هیچ کدام، هیچ سودی برای بنده نداشته‌اند. اگر هم سودی بوده، سود سوزآور بوده است و از بابت کسبش باید روزی چند مرتبه به حال خودم گریه کنم و خدا را استغفار کنم. سابقه همیشه به درد نمی‌خورد. در اداره کسی را می‌شناسم که سی و پنج سال سابقه کار دارد ولی به یقین کمتر از کسی که دو سال است به استخدام اداره درآمده است، برای اداره، آورده و فایده داشته است. پس طول خیلی مهم نیست، اگر به دنبال عاقبت به خیری هستند، به عرض بچسبید! و البته تمام این‌ها فتح ریگ است و ما هیزم‌‎های همیشگی، دانسته یا ندانسته، همگی معمولاً غرق سرابیم و سخنگوی آب!

چند توصیه، نه به عنوان پدر یا مادر ویرگول و از این دست هنداونه‎های زیربغل (!)، بلکه به عنوان کاربری که زودتر از شما قلمش به اینجا باز شده است.

توجه:

این توصیه‌ها هرگز به این معنی نیستند که خودم نسبت به آنها عامل هستم و آنها را رعایت کرده و می‌کنم. بلکه به این معنی است که همگی سعی کنیم با رعایت آنها، ویرگول را به فضای بهتری برای نوشتن و نقد و نظر تبدیل کنیم.
  • خیلی به خودتان سخت نگیرید و به مغزتان فشار مضاعف نیاورید. فکر نکنید چیزی که در اینجا می‌نویسید قرار است کل ایران و جهان را در نوردد. بنده با ۱۱۳۶ یادداشت، خیلی از روزها تعداد بازدید از تمام یادداشت‎‌هایم به رقم هشتصد هم نمی‌رسد!
  • از هیچ کاربری برای خودتان بت نسازید. ما همه انسان‌هایی هستیم با نقص‌های مختلف و هیچ احدی از نقص و اشتباه مبرّا نیست. کسانی بودند که روزگاری در اینجا، بله در همین ویرگول، یادداشتی سی دقیقه‌ای در مدح حجاب می‌نوشتند ولی امروز که دانشجو شده‌اند و چهار واحد کتاب «چگونه آروغ روشنفکری بزنیم که گندش در نیاید؟!» را پاس کرده‌اند، در کنار سر دادن شعار وارداتیِ زن، زندگی، آزادی، به صورت علنی روابط آزاد و بدون چارچوب مرد و زن را تشویق می‌کنند.


  • ثابت‌قدم باشید. یکهو مثل سونامی نیایید و بروید. یکهو، بدون هیچ توجهی به جلو و با سرعت غیر مجاز(!) صد یادداشت منتشر نکنید و یکهو هم همه را حذف نکنید و بی‌خبر بروید. کمی (به اندازه‌ی یک دانه ارزن!) برای کسانی که شما را خواندند، لایک کردند و کامنت گذاشتند، احترام قائل شوید. بد نیست قبل از انتشار هر یادداشتی از خودتان بپرسید که آیا من این یادداشت را روزی پاک خواهم کرد؟ اگر به جواب بله رسیدید، حداقل دو کلمه‌ی «پست موقت» را کنار تیتر یادداشتتان بنویسید. پستی که شما مثل آب خوردن و به سادگی یکی دو کلیک حذف می‌کنید، ابعاد زیادی مانند دلسردی یک یا چند نفر از مخاطب‌‎هایی که شما و نوشته‎‌هایتان را دوست داشته‌اند را به دنبال دارد.


  • یا یک غوره، سردی و با یک مویز، گرمی‌تان نکند. کمی صبور باشید و تعادل رفتاری و گفتاری داشته باشید. کسی را، یک‌درمیان، فالو و آنفالو نکنید! یک یادداشت را ملاک سنجش شخصیت افراد قرار ندهید.


  • نه کاربری که فکر می‌کنید دوستتان است، قرار است تا ابد دوستتان بماند و نه آن کاربری که دشمن خودتان می‌دانید، آن‌قدرها که تصوّر می‌کنید با شما دشمن است.


  • موقعی که اتّفاق خاصی در کشور رقم می‌خورد، قبل از هیجان‌زدگی و نوشتن از سر شور و حرارت، حتماً به شعور خودتان پناه ببرید. قبل از هر قضاوتی، صبورانه، کمی (حداقل به اندازه‎‌ی بارگزاری نکردن و نشر محتواهایی که قرار است دو روز دیگر، دروغ و بی‌اساس بودنشان، به صورت مستند، ثابت شود.) تحقیق و تفکر کنید.



  • شخصیت داشته باشید. در ویرگول و البته اگر صلاح می‌دانید در هیچ‌ کجای دیگر(!)، دنبال جلب نظر «جنس مخالف»، «مخ زدن»، «رل زدن» و هوس‌بازی نباشید. ناموس مردم را ناموس خودتان بدانید. می‌خواستم لینک یکی از پُست‎‌های آقا سهیل عزیز که عنوانش «دل بزن» یا «اگر مردی دل بزن» بود را بگذارم ولی با «گشتم، نبود. نگرد، نیست!» روبه‌رو شدم. بله! سهیل جان هم خیلی از پست‌هایش را حذف کرده است.


  • با یک صفحه فعالیت کنید. فکر نکنید اگر یادداشت و نظر چرتتان را یکهویی با ده بیست صفحه‌ی فیک لایک کنید، به یادداشت و یا نظری قابل اعتنا و معتبر تبدیل می‌شود!


  • دست از لشکرکشی بردارید! مانند ملخ‌ها که به مزارع گندم حمله می‌کنند به یک پست حمله نکنید. اگر پستی راست و درست باشد، حمله و لشکرکشی شما برای تخریب آن قرار نیست خال به ابرویش بیندازد و اگر آن پست دروغین باشد، به‌به و چه‌چه‌های شما قرار نیست آن را راست و درست کند. صبور باشید. گذر زمان، راست و دروغ همه چیز را مشخص خواهد کرد. اگر هم حمله می‌کنید مانند کفشدوزک‌ها باشید! تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ: باید با یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری.


  • استقلال رای داشته باشید. نگویید چون این یادداشت را دست‌انداز لایک کرده من هم باید لایک کنم و یا چون دست‌انداز از این یادداشت خوشش نیامده است، من هم نباید خوشم بیاید! عقل خودتان را قاضی کنید.


  • سعی کنید با اسم (اسم را هم سعی کنید به زبان سلیس فارسی بنویسید نه انگلیسی!) و اگر مقدور بود با تصویر واقعی‌تان فعالیت کنید. این جوری مخاطب شما فکر نمی‌کند که با یک کاربر دروغین طرف است. شاید دوستانی که بنده را نمی‌شناسند بگویند که «رطب خورده دارد ما را منع رطب می‌کند!» ولی خیلی‌ها در ویرگول نام و نام خانوادگی واقعی (جلال محسنی شرب‌‎العین) و حتی آدرس دقیق خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را نیز می‌دانند. (آن دوستانی که سال گذشته می‌خواستند اعدامم کنند، اگر هنوز هم این قصد را دارند، ایمیل بزنند تا آدرس دقیق را بدهم!)


  • سعی نکنید نظرتان را بر دیگران تحمیل کنید. نظرتان را بنویسید ولی برای اثبات درستی آن زمین و زمان را به هم ندوزید. اگر زیر نظر شما، فحش نوشتند، روی فحش‌ها و به این که شاید نظرتان درست نباشد و یا قابل تلطیف و اصلاح باشد، فکر کنید ولی اگر به‌به و چه‌چه و ایموجی ماچ و بوسه فرستادند جو برتان ندارد که حتماً نظرتان درست است و مو لای درز آن نمی‌رود.


  • روی کسی که به قصد تخریب و انتقام از شخصیت و یا اندیشه‌ی شما، نظرهای بی‌ربط، توهین‌آمیز و کنایه‌‌آمیز می‌نویسید، ترفند کاربردی و بدون دردسر «جواب ابلهان خاموشی است» را پیاده کنید.


  • نصیحت و یا تربیت نکنید. کاری که خود بنده که از همه بیشتر، نسبت به نصیحت و تربیت خودم گارد دارم، گاهی مرتکب می‌شوم. این بند ربطی به بی‌تفاوت بودن و دست برداشتن از امر به معروف و نهی از منکر (که البته کار آسانی نیست و متضمن شرط و شروطی خاص است) ندارد.



  • چه داخل یادداشت خودتان و چه در زیر یادداشت دیگران درخواست لایک و فالو نکنید.


  • قبل از نوشتن یادداشت و یا نظری که به واسطه‌ آن می‌خواهید خبرِ رویداد یا واقعه‌ای نامطمئن و دارای ابهام زیاد را نشر بدهید، آزمون سه پرسش سقراط را روی خودتان پیاده کنید.
روزی فیلسوفی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط می‌دانی درباره یکی از شاگردانت چه شنیده‌ام؟
سقراط پاسخ داد: لحظه‌ای صبر کن! پیش از این‌که به من چیزی بگویی از تو می‌خواهم آزمون کوچکی را که نامش «سه پرسش» است پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است. پیش از این‌که درباره شاگردم با من صحبت کنی، لحظه‌ای آن‌چه را که قصد گفتنش را داری آزمایش می‌کنیم.
نخستین پرسش «حقیقت» است. آیا کاملاً مطمئنی که آن‌چه را که می‌خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد پاسخ داد : نه، فقط در موردش شنیده‌ام.
سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعاً نمی‌دانی که خبر درست است یا نادرست.
حالا پرسش دوم: پرسش «خوبی و بدی»، آیا آن‌چه را که در مورد شاگردم می‌خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
مرد پاسخ داد: نه، بر عکس ...
سقراط ادامه داد: پس می‌خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟
مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم «سودمند بودن» است. آن‌چه را که می‌خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟
مرد پاسخ داد: نه، واقعاً ...
سقراط نتیجه‌گیری کرد:
اگر می‌خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلاً آن را به من می‌گویی؟


  • نظر بی‌ربط از خودتان به یادگار نگذارید. به عنوان مثال وقتی کسی یادداشتی درباره‌ی یکی از موفقیت‌های کشور در زمینه پهپاد نوشته است، قیمت دلار را به عنوان نظر برایش ننویسید! یکی از جاهایی که شعور کاربرد دارد، دقیقاً همین جا است.


  • بخوانید تا خوانده شوید. سعی کنید یادداشت دیگران را بخوانید تا آن‌ها نیز یادداشت شما را بخوانند.
  • اگر قرار است نظری را بنویسد و چنددقیقه یا چند ساعت بعد برای همیشه حذفش کنید، هیچ نظری ننویسید. شما که این هوا بزدل هستید و نمی‌توانید پای حرفتان بایستید، چرا حرف می‌زنید!


  • قبل از گذاشتن لینک یادداشت خودتان در زیر یادداشت دیگران، دو موضوع را مد نظر داشته باشید. یک: ابتدا درباره‌ی یادداشت آن نویسنده نظرتان را بنویسید. دو: لینک یادداشتی را بگذارید که با متن آن یادداشت مرتبط است.


  • تعامل و رد و بدل کردن نظرهای مرتبط می‌تواند به بیشتر خوانده شدن شما کمک کند.


  • کاری به رفتن و یا نرفتن و یا بودن و نبودن دیگران نداشته باشید. استقلال و تداوم حضور خود را حفظ کنید. پیروز واقعی آن است که حضوری هر چند آهسته ولی پیوسته دارد.


  • طرح و ایده‌ای که قرار است نیمه‌کاره رها کنید را مطرح نکنید، بهتر است. نیمه‌کار ماندن ایده‌ی شما، دوستانی که مشوّق و همراه شما در پیاده کردن آن ایده هستند را دلخور و دلسرد می‌کند.



  • در یادداشت یا نظری که می‌نویسید، گروه، قوم یا فرد خاصی را تمسخر نکنید. نقد بکنید، ولی تمسخر و توهین، نه!


  • به لایک و فالو هیچ احدی دل نبندید. دل بستن به لایک و فالوی کسی باعث می‌شود تا آن لایک و فالو وجود دارد بنویسید و فردا که او نیست، دلسرد شوید و دیگر نتوانید بنویسید.


  • به هیچ نویسنده‎ و کاربر خاصی دل نبندید. دل بستن به نویسنده و کاربر خاصی، نه تنها باعث می‌شود که شما نوشتن و ماندن خودتان در ویرگول را مشروط به نوشتن و ماندن آن نویسنده و کاربر کنید، بلکه این توقع را پیدا می‌کنید که او چیزی را صرفاً باید بنویسد که شما می‌خواهید و دوست دارید و روزی که او چیزی بنویسد که شما دوست نمی‌دارید، همان روزی خواهد بود که شما با شکست روحی بدی مواجه خواهید شد. مغزها را باید شست، جور دیگر باید فکر کرد!



  • صداقت بیش از حد و بدون مرز امروز شما، ممکن است فردا برای شما دردسر شود. شاید امروز همه برای صداقت شما سوت و کف بزنند ولی فردا همه این کار را نخواهند کرد. و از این همه‌‎ی امروز، کافی است فقط یک آدم بی‎‌جنبه از این صداقت شما سوء استفاده کند و فردا شما را مثل چی(!) از صداقت امروزتان، پشیمان کند! گاهی چیزی که به زعم خود ساده‌دلتان، هرگز جزو اسرار امروزتان نیست، فردا می‌شود جز اسراری که دیروز افشایشان کرده‌اید! اگر دنبال دردسر نیستید از خودتان و زندگی خصوصی‌تان اصلاً چیزی ننویسید. اگر هم مثل بنده، سرتان برای دردسر درد می‌کند، بنویسید و پای دردسرهایش بایستید!



  • سعی کنید با کمی فکر، خلاقیّت و ابتکار، به چیزی که می‌نویسید، مخصوصاً اگر درباره‌ی موضوعی می‌نویسید که قبلاً خیلی‌ها درباره‌اش نوشته شده‌اند، عِطر و رنگ تازه‌ای ببخشید. به قول مولانا: «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود، وارهد از حد جهان بی‌حد و اندازه شود.»


  • فعالیتتان در ویرگول شبیه به کار دستگاه فتوکپی نباشد. یعنی صرفاً کپی‌کار نباشید. اگر یادداشتی را از جایی کپی می‌کنید، یک: حتماً منبع آن را بنویسید. دو: سعی کنید نقد و نظر شخصی خودتان را هم بر آن یادداشت بنویسید. التماس یک جو خلاقیت!


  • از تمام کاربردهای در دسترس ویرگول (بارگذاری صوت، تصویر و فیلم و ...)، به‌موقع و به‌جا، در یادداشت‌هایتان استفاده کنید.



  • در نظر داشته باشیم که پرده‌دری، اباحه‌گری و اوباش‌گری، از زمین تا آسمان با شجاعت فرق می‌کند. پس بعید نیست که گاهی خودمان تصوّر کنیم داریم شجاعت به خرج می‌دهیم، ولی تاریخ قضاوت خواهد کرد که جز پرده‌دری و خراب کردن آخر و عاقبتمان، هیچ طَرفی نبستیم.


  • تردیدی نکنید که هر آنچه امروز می‌نو‌یسید فردا جزو یکی از این دو گروه قرار خواهند گرفت. یادداشت‌هایی که هنوز و همچنان دوستشان خواهید داشت و یادداشت‌هایی که دیگر دوستشان نخواهید داشت. پس از همین امروز تا جایی که برایتان مقدور است، سعی کنید یادداشت‌هایی را از خود به یادگار بگذارید که جزو گروه اول قرار بگیرند!


  • تا جایی که برایتان مقدور است به نظرهای مرتبط و محترمانه‌ای که زیر پست‌هایتان نوشته می‌شود، پاسخ دهید. حداقل تا موقعی که تعداد این نظرها، برای پاسخگویی، به فراتر از وقت و توان شما نرسیده است. بعد از آن سعی کنید حداقل به نظرهای مخالف و یا انتقادی پاسخ بدهید و نظرهای محبّت‌آمیز دوستان را فقط لایک کنید تا مخاطبانتان گمان نکنند با نویسنده‌ی خودخواه و فاقد ‎‌شعوری طرف هستند!



  • هیچ‌کس نمی‌تواند به شما بگوید درباره‌ی چه بنویسید یا درباره‌ی چه ننویسید. ولی سعی کنید حداقل یادداشت‌های ابتدایی خود را به یادداشت‌های دلی که مقبولیت بیشتری دارند اختصاص دهید و تا جایی که برایتان مقدور است، هنوز نیامده به مسائلی همچون «هژمونی منطقه‌ای در روابط بین‌الملل»، «الگوریتم‌های گوگل در سئو» و یا «بررسی میکروارگانیسم‌های نوترکیب یا مهندسی‌شده‌ی دارای پتانسیل خدمت به بخش کشاورزی» نپردازید!


  • یادداشت بدون تصویر منتشر نکنید. شما که برای نوشتن وقت می‌گذارید، سعی کنید برای انتخاب عکس مناسب نیز کمی وقت بگذارید. گاهی تیتر شما مخاطب را جذب نمی‌کند ولی تصویری که داخل یادداشت گذاشتید، مخاطب را برای خواندن یادداشت شما بر می‌انگیزاند.


  • عنوان خوب را دست کم نگیرید. اگر یادداشتتان آماده است ولی هنوز تیتر جالبی ندارد، کمی دست نگهدارید. ارزشش را دارد که کمی برای پیدا کردن یک تیتر خوب وقت بگذارید.


  • شرح ابتدایی که برای یادداشت می‌نویسید، می‌تواند مخاطب را مجاب به خواندن یادداشت شما کند. پس برای این بخش هم کمی وقت بگذارید. چه بهتر که این بخش، قسمت جذابی از همان متنی باشد که نوشته‌اید.


  • بین پاراگراف‌های داخل نوشته‌تان فاصله بگذارید. ده پاراگراف را پشت سر هم ردیف نکنید. به چشم‌های مخاطبتان رحم کنید تا او نیز به وقتی که شما برای نوشتن آن یادداشت گذاشته‌اید رحم کند.


  • اگر جدیدالورود هستید، مدتی یادداشت‌های کوتاه بنویسید، بهتر است. بگذارید چند نفر شما را خوب بشناسند و به قلمتان انس بگیرند، بعد بروید سراغ یادداشت‌های طولانی.


  • برای اینکه یادداشت‌های تبلیغاتی پشت سر هم و خسته‌کننده، شما را از ویرگول دلزده نکند. در بلاک کردن نویسنده‌ی این یادداشت‌ها تعلّل نکنید. البته بنده خودم تا الان، هیچ کاربری را بلاک نکردم، ولی خُب تا دلتان بخواهد، بلاک شده‌ام.


  • از آنفالو و بلاک شدن نهراسید. لذّتی که گاهی در این آنفالوها و بلاک‌شدن‌ها نهفته است، در هیچ فالوشدنی، نیست. امیدوارم طعم این لذّت حلال را نچشیده از دار دنیا نروید. جوان مردم رفت جنگید، قطعه قطعه شد. بعد از سی چهل سال جنازه‌شو آوردند. چی ازش مانده بود؟ چند تا استخوان و یک پلاک! آن‌وقت من و شما باید بترسیم از چند تا بلاک؟!


  • سعی کنید قند پارسی را به گند پارسی تبدیل نکنید. چه در نوشته‌هایتان چه در نظرهایی که می‌نویسید، از کلمات نصفه‌نیمه که چند سالی است مُد شده و کلمات منهدم، مبهم و غلط‌شده‌ای که جز خودتان و چند نفر دیگر مثل خودتان کسی از آنها سر در نمی‌آورد، استفاده نکنید. نمی‌دانم موقع استفاده از این کلمات، ذهن استفاده‌کنندگانشان روی چه طول موجی است! به زبان انگلیسی نظر نوشتن هم دیگر خیلی لوس و لوث شده است!


  • شور استفاده از ایموجی را در نیاورید. در کنار انتشار ایموجی‌ها، از چند کلمه استفاده نکنید. در کنار انتشار کلمات، از چند ایموجی استفاده کنید!


  • سعی کنید یادداشتی که می‌نویسید، هر چند کوتاه، یک شروع، یک میانه و یک پایان واضح داشته باشد. به زبان ساده‌تر، سعی کنید یادداشت بی سر و ته ننویسید.





  • هر یادداشتی را باید با توجه به شرایط تاریخ انتشار خودش، مورد سنجش و قضاوت قرار دهید. یادداشت‌های پنج سال پیش و یا یکسال قبل مرا باید با توجه به حال و اوضاع همان روزگار، قضاوت کنید.


  • اگر از قضاوت شدن و نقد و نظر شدید و گاهاً توأم با فحش و تهدید می‌ترسید. اگر می‌دانید نمی‌توانید پای حرفتان بایستید و قرار است چند روز دیگر آن را حذف کنید، برای شما، دفتر یادداشت گزینه‌ی بهتری است تا ویرگول.


  • کنکور، امتحانات مدرسه و یا دانشگاه، ازدواج، تولد فرزند، کار و یا سایر گرفتاری روزگار و خدای‌نخواسته ابتلا به بیماری و سایر گزندهای عجیب و غریب زمانه، بهانه‌ی خوبی برای ننوشتن نیستند. اتّفاقاً در همین مواقع است که شما باید خودتان را به چالش نوشتن وادارید و از قضا در همین اوقات است که شما دلی‌ترین، بهترین و ماندگارترین نوشته‌های خود را به یادگار خواهید گذاشت. من وقت ندارم هم قابل قبول نیست.


  • چنانچه موقع خواندن یک یادداشت، به اشکال نگارشی، املایی و یا هرگونه ایراد دیگری، برخورد کردید، بدون رودربایستی و البته با لحنی که نویسنده‌ی آن را برای همیشه از نوشتن منصرف نکند، در بخش نظرها بنویسید.


  • بی‌تفاوت نباشید. هنگام ویرگول‌گردی، اگر به باگ، مشکل و یا مسئله‌ی خاصی (پُست‌های غیراخلاقی و یا چیزهای شبیه به این که برای همین امروز است!) برخورد کردید در قالب پیام و ایمیل، به دست‌اندرکاران ویرگول اطلاع دهید.
یادداشت کسانی را بخوانید که:
  • از سر درد و دغدغه می‎‌نویسند.




  • در نوشته‌هایشان سعی می‌کنند صادق باشند و جانب انصاف را رعایت کنند‌.


  • خودباخته و خودفروخته نیستند و از بیماری‌های روانی خودتحقیری و خودزنی در امان مانده‌اند.




  • دایره‌ی واژگان گسترده‌ای دارند. طوطی‌وار چند کلمه‌ی محدود و خاص مثل «آزادی» را به مخاطبشان القاء نمی‌کنند.



  • برای گرفتن لایک و جذب دنبال‌کننده نمی‌نویسند. می‌نویسند، چون به نوشتن به عنوان یک حرکت مکتبی و یک رسالت مقدس نگاه می‌کنند.


  • از دریچه‌ی مخصوص مرسوله‌های پستی که بر روی در خانه است، به بیرون از خانه نگاه نمی‌کنند. وسعت نگاه و دیدگاه باز و تازه‌ای نسبت به مسائل دارند.


  • دائم پُف ناله(!) نمی‌زنند و مدام بر طبل یاس و ناامیدی‌ و بدبختی نمی‌کوبند. نه اهل سیاه‌نمایی هستند و نه اهل سفیدنمایی. تلخ یا شیرین، از واقعیت‌ها می‌نویسند.


  • قالب نوشته‌هایشان، درست یا غلط، برگرفته از افکار خودشان است نه برگرفته از زوزه‌ها و یاوه‌های یاس‌آمیز فلان و بهمان فیلسوف و یا روشنفکر از خدا بی‌خبر خارجی و داخلی!


یادی از یاران!

جا دارد از رفقای شفیقی که از همان روزهای اول تا به امروز پا به پایم آمدند، دوستانی چون آقای عزیزی، آقای خالقی، آقای سبحانی، آقا بهنام و دوستانی همچون این عزیزان که فرقشان با خیلی از کاربران در این بود که شخصیت پخته‌ای داشتند و دارند و توقع نداشتند و ندارند که دست‌انداز همیشه بر یک مدار و در یک حال باشد. هرگاه نقدی هم داشتند با یک لحن مناسبی مطرح کرده‌اند که مبادا به گوشه‌ی قبای پاره‎ی دست‌انداز بر بخورد. هرگاه یادداشتی را پسندیدند، صادقانه ابراز احساسات کرده‌اند. بر خودم واجب می‌دانم که از همگی تشکر کنم، برایشان آرزوی سلامتی کنم و درخواست کنم تا حضور بیشتری داشته باشند.

در این شش سال، کاربران زیادی دست‌انداز را همراهی، ابراز محبّت و خودشان را بلاکش او کرده‌اند و دوستان زیادی هم مخالفش بوده و تیشه به ریشه‌اش زده‌اند. هر چند دوستان گروه اول جذابتر بوده و هستند ولی بنده خود را به هر دو گروه مدیون می‌دانم. چراکه این دوستان هر کدام به روش خاص خودشان، به ساخته شدنم کمک کردند. آن‌ها که آفرین گفتند و تشویقم کردند، برای ادامه دادن در اینجا، انرژی تزریق کردند و آن‌هایی که نفرین گفتند و مشوّشم کردند، باعث شدند که کمی به حرف‌هایشان فکر کنم و برای پی بردن به صحت و سقم حرف‌هایشان، بیشتر فکر و مطالعه کنم.


از آقای عمومی عزیز هم که چند صباحی است حضورش بسیار کمرنگ شده و جز متلک‌ها و کنایه‌های گاه به گاه و چند کلمه‌ایی، از او خبری نیست، بابت دسته‌بندی پست‌هایم، طبقه‌بندی آن‌ها و انتشارات دست انداز تشکر می‌کنم. می‌دونستم خوبی ولی نه تا این حد!

حُسن ختام: کار فرهنگی نسبتاً خوب یعنی چیزی توی این مایه‌ها است!
https://www.aparat.com/v/lBjF5
برای شادی روح تمام شهدا (شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای فتنه، شهدای مدافع حرم، شهدای امر به معروف و نهی از منکر) و سلامتی علمای عامل اسلام و امام زمان (عج)، صلوات: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
حال خوبتو با من تقسیم کنویرگولنویسندگینویسندهنوشتن
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید